💠رأس دلتنگی
تردد روزهایم در مسیر زندگی بیتوقف میگذشت و ثانیههایم سخت در هم میلولید. تپشها در سینهام یکنواخت شده بود و سنگینی بیوقفهای گلویم را میفشرد. شب انگار هی بامشتهای سیاه گره کردهاش سایه به صبحم میزد و من... دلم میگرفت. خاطرم میان بغضهای پیچیده در گلو و حرفهای خفته در سینه پرسه میزد که رگهای از خیالش در سرم چرخید. یکباره انگار یک عالمه نور به سیاهی ذهنم ریخت و خالیهای خاطرم را پر از آینه کرد. پر از روشنایی، زلالی. یاد دَنگدَنگ ساعت و بوی اسپند، یاد کبوتر و صحنهای باصفای حریمش، یاد رواق و گنبد و گلدستهاش تمام حجم دلم را به زنجیر مهرش کشید و به خود آورد. حالا حواسم را از کوچکیها گرفتم و دلبسته جود و رأفتش شدم و شاید طنین بیرمق تمام دلخستگیها به آواز بیبدیل یک سفر بدل شد.
رفتم. رسیدم. اینجا، جای خوبی بود. دیگر واژهها به من زبان درازی نمیکردند؛ چیزی توی گلویم انباشته نبود و از سنگینی سینهام هم خبری نمیرسید. اصلا سایههای سیاه میان زلالی آب و آیینههای اینجا گم شده بودند و گویی شبی در امتداد روزهای روشنش جاری نبود. من... نسیم...اذان و ثانیهها. آری حتما هوایش به صورتم خورده بود که این همه رها بودم. اینجا نور بود و روشنی و من دعوت بودم انگار؛ رأس دلتنگی.
متن : مهناز علیمیرزائی
صبح سپید، با دشتی از خیال و آرزوهای روشن، از راه رسید.
نسیم صبح، عطر دل آویز گلزار محبت را بر منظره گیتی پراکند.
نازخند سپیده صبح، زینت آرای جهان هستی، قطره ای از زلال کوثر عشق است که آفریدگار، بر رخسار هستی پاشید.
حمد و سپاس تو را سزاست، ای ذات حیّ بی بدیل!
✨روزتون پر از خیر و خوبی ✨
@nabkotah110
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای خوبی ها سلااااااااام
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بخشش را ازخورشید بیاموز....
که ترازوئی ندارد، سبک وسنگین نمیکند
جدا نمی سازد و فرقی نمیگذارد.
به همه از دم روشنایی می بخشد
محبت را بی محاسبه نثار کن
دروازه های قلبت را به روی همه بگشا
و باور داشته باش او که در این نزدیکیست،
بهترینها را برایت رقم زده است.......
@nabkotah110
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای خوبی ها سلااااااااام
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هرگوشه ای که می نگرم دل شکسته ای
با تو زبان به شکوه و نجوا گرفته است
معلوم نیست سیطره ی مهربانی ات
از این حریم تا به کجاها گرفته است
هر صحن و هر رواق تو هرجا به هر زبان
جمعیتی به ذکر شما پا گرفته است
هر چند عشق ناب تو آقا چو کیمیاست
بازار عشق بازی ات اما گرفته است
شک نیست هر که زائر شش گوشه می شود
از آستان لطف تو امضا گرفته است
هر کس هوای کوی ابالفضل می کند
از تو برات کرب و بلا را گرفته است
دست مرا بگیر ... مرا تا حرم ببر
کار دلم بدون تو بالا گرفته است
باری به دوش دارم و آهی به سینه ام
این سینه از برای تو آقا گرفته است
@nabkotah110