🔸 نامی از آسمان
🚫 از خانه که بیرون آمدم و همسایهام را چونان اَجَل معلّق دیدم، آرام گفتم: أعوذُ بالله من الشّیطان الرّجیم.
☠️ از #سران_منافق_مدینه بود که هر روز با رفقایش مشغول سنگاندازی درمسیر اهداف رسول خدا(ص) و دوستانش بودند.
⚠️ به هم که رسیدیم، بهطعنه گفت:
- شنیدهام #محمد(ص) نوهی دختریِ دومش را «حسین(ع)» نامیده. #حسین(ع) دیگر چه جور اسمی است؟
گفتم: همسایه! دست از سر رسول خدا(ص) و خاندانش بردار و بگذار رفاقتمان باقی بماند.
🔽🔽🔽
🗣 بی اعتنا ادامه داد:
- مگر چه گفتهام؟ نمیدانم چرا #محمد(ص) دوست دارد همهچیزش خاص باشد؛ حتی #اسم نوهاش.
😡 دیگر نتوانستم تحمل کنم و گفتم:
- مگر نمیدانی حسین(ع) فرزند کدام #مرد_و_زن است؟ کسی که هیچ لحظهای از عمر خودش و خاندانش به شرک و بُت پرستی آلوده نشده، باید هم اسمش #آسمانی باشد.
🤡 با پوزخند گفت:
- #اسم_آسمانی؟! شما پیروان محمد(ص) این حرفها را از کجا میآورید؟
🌙 همینطور که داشتم از مقابلش رد میشدم، گفتم:
- بدان که #حسین(ع) اسمی از اسمهای #بهشتیان است. تا پیش از اسلام، هیچکس از مردمان #جاهلیت به این نام شریف خوانده نشده.
🔽🔽🔽
🌺 دو نوهاش گوشهی اتاقاند. #حسنش(ع) در #خواب_ناز است، ولی #حسین(ع) دارد گریه میکند. #محمد(ص) بیدرنگ خم میشود و #نوزاد را در آغوش میکشد.
#صدای_قلب_پدربزرگ، لالایی حسین(ع) میشود و حسین(ع) آرام به خواب فرو میرود...
💚 بابا با مِهر دخترش را نگاه میکند که #خستگی از سر و رویش میبارد و میفرماید:
- میدانی فاطمه(س)جانم! تاب گریهی حسین(ع)را ندارم...
🥀 سپس رسول خدا(ص) طفل معصومش را نگاه میکند و به #درد و #رنج آیندهای که در پیش دارد، میاندیشد...
🔽🔽🔽
📗کتاب پیش رو دو شخصیت اصلی دارد: #والفور و فرمانده و مافوق او #ابلیس_بزرگ.
👺ابلیس از آن چه که در حجاز به وقوع پیوسته و از مردی به نام #محمد هراس دارد، او می ترسد که اگر محمد همین گونه پیش برود نه تنها #حجاز و #هلاس را بلکه همه جهان را یکپارچه کند و کنترل اوضاع را از دستش بیرون بیاورد.
👺او به سراغ 👿والفور آمده و از ماموریتی بزرگ و ضروری سخن می گوید، والفور دیوی دویست ساله است که در میان دیوها کودک یا نوجوانی بیش به حساب نمی آید، ابلیس می خواهد دیو را به گونه ای از خطری که در حال وقوع است آگاه کند و انتظار دارد والفور کمکی باشد تا ماجرای حجاز در جای دیگری به وقوع نپیوندد.
📢او #هشدار می دهد که اگر کاری انجام نشود به زودی هلاس نیز از دستشان خارج می شود و #محمد و #علی به همه جا نفوذ می کنند، کسانی که او خوب می داند اگر به درستی به والفور معرفی شان کند، شیفته شان خواهد شد، اما ابلیس بزرگ قصد ندارد چنین اتفاقی رخ بدهد، او نقشه ای بزرگ در سر دارد و به دنبال آشوبی فراگیر است.
📖هر یک از فصل های کتاب به نکته ای کلیدی معطوف شده و با جملاتی تامل برانگیز آغاز می شود، جملاتی که مخاطب آن خواننده است و اگر خوب به آن توجه شود می توان فهمید از زبان چه کسی بیان شده است. این توصیه ها در حقیقت به شکلی معکوس عنوان شده اند و نشان می دهند که چطور می توان از نزدیکان شیاطین بود.
🆔@noketab