🔴پژوهشی کوتاه پیرامون
شب یلدا در تاریخ و ادبیات ایران؛
🖋یلدا؛ از «ظلمت» تا «نور»
#صولت_شجاعیان
◀️شب یَلدا یا شب چلّه یکی از کهنترین آئینهای ایرانی است که بر اساس آن فرآیند طی شدن بلندترین شب سال که در عین حال متقارن است با بلندتر شدن طول روزها در نیمکره شمالی( انقلاب زمستانی)، گرامی داشته میشود.
یلدا به زمان بین غروب آفتاب از آخرین روز پاییز(۳۰ آذر) تا طلوع آفتاب در نخستین روز زمستان(۱ دی) گفته میشود. وجه تسمیه «شب چله» هم که نام دیگر شب یلداست بدان سبب بوده که در گذشتههای دورتر از تاریخ فرهنگ ایران زمین، چهل روز اول زمستان را «چله بزرگ» و بیست روز بعد از آن را «چله کوچک» خطاب میکردهاند. در سدههای اخیر خانوادههای ایرانی معمولاً شب یلدا را با تدارک دورهمی و تهیه شام مناسب به همراه انواع میوهها و رایجتر از همه هندوانه و انار و...جشن میگیرند و در این میان بازار تبریک و شادباش فرارسیدن شب یلدا نیز داغ است.
با این وجود نگاهی هر چند کوتاه به پیشینه این رویداد باستانی نشانگر آنست که در گذشتههای دورتر نگاه مثبتی از سوی پیشینیان به خود «شبِ یلدا» وجود نداشته و بیشتر گذشتن آن و بر آمدن آفتاب روز پس از آن نیکو داشته میشده است. آنها با دقت در این امر که در روزهای بلند، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند، به این باور رسیده بودند که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و تاریکی و ظلمت شب، نشانهای شوم و ناپسند.
آنچنانکه در یکی از تعاریف کهن مرتبط با «یلدا» در «برهان قاطع» نیز سویه ای از این امر پیداست: « یلدا، شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب بهغایت شوم و نامبارک میباشد».
در حقیقت تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکیِ اهریمنی امتداد بیشتری مییافت، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند.
ابوریحان بیرونی دانشمند و ستاره شناس نامدار ایرانی در سده ۴ و ۵ هجری نیز از این آئین با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته که اشاره به برآمدن آفتاب در روز بعد از شب یلداست. بیرونی در آثارالباقیه، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» یاد کرده و در اثر دیگر خود، قانون مسعودی از این روز با عنوان «خُره روز» نام برده، که در همه این موارد اشاره ابوریحان به روز بعد از سپری شدن شب یلداست.
این مسأله در ادبیات کهن و آثار شاعران کلاسیک پارسی گوی نمودی برجسته تر می یابد، چنانچه به جز احتمالا در مواردی معدود، اغلب شب یلدا نماد غم، فراق، چیرگی سیاهی، تاریکی، ظلم و احیانا استبداد بوده است؛
از حافظ گرفته که در یکی از معدود وشاید تنها شعر مرتبط با «یلدا» آنرا مترادف با ظلمت آورده؛
«صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جوی بو که برآید»
تا سعدی که آنرا به مثابه «فراق» قلمداد کرده؛
«نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست/ شب فراق تو هر شب که هست یلداییست»
و یا همچون منوچهری در این بیت؛
«نور رایش تیره شب را روز نورانی کند/ دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند»
و یا وحشی بافقی در این بیت؛
«شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد/ در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد»
یا محتشم کاشانی در این بیت
«شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست/ گریههای سحرم را اثری پیدا نیست» و...
اما ظهور مدرنیسم، و پیشرفت تکنولوژی و اختراع برق و وسایل روشنایی و گرمایشی جدید که شب را به سان روز روشن و بعضاً بی تفاوت با آن و چه بسا جذابتر نموده و متعاقب آن گسترش فرهنگ های شبنشینی که بی تأثیر از ارتباط و تآثیر پذیری از فرهنگهای نو در جهان معاصر نمی تواند باشد، آرام آرام، نگرش نوین و اغلب مثبتی به خود «شب یلدا» مابین جامعه ایرانی پدید آورده که نمود آنرا در دست کم چندین دهه اخیر با برگزاری جشنها و دورهمیهای خانوادگی و فامیلی در امتداد این شب و ارسال پیغامهای تبریک و شادباش فرارسیدن آن به یکدیگر می توان دید.
همزمان نگرش ادبیات امروزی نیز به این پدیده ظاهرا دستخوش تحول گردیده است.
مثل این شعر از یک شاعر نوسرا؛
«یلدا چه بهانه ی قشنگی است/ تا تازه شود شمیم دیدار»
یا این شعر؛
«یلدا نشین چشم تو ام امشب/ هر چند دورم از تو و دستانت»
و دست آخر این شعر؛
«فال خوش و حال خوب یلدا امسال/ بر سفره ی تو باشد و مهمانت باد»
@online_zarrhbin