#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۱۳
خداشناسی
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ عَنْ شَبَهِ الْمَخْلُوقِينَ، الْغَالِبِ لِمَقَالِ الْوَاصِفِينَ، الظَّاهِرِ بِعَجَائِبِ تَدْبِيرِهِ لِلنَّاظِرِينَ، وَ الْبَاطِنِ بِجَلَالِ عِزَّتِهِ عَنْ فِكْرِ الْمُتَوَهِّمِينَ، الْعَالِمِ بِلَا اكْتِسَابٍ وَ لَا ازْدِيَادٍ وَ لَا عِلْمٍ مُسْتَفَادٍ، الْمُقَدِّرِ لِجَمِيعِ الْأُمُورِ بِلَا رَوِيَّةٍ وَ لَا ضَمِيرٍ الَّذِي لَا تَغْشَاهُ الظُّلَمُ وَ لَا يَسْتَضِيءُ بِالْأَنْوَارِ، وَ لَا يَرْهَقُهُ لَيْلٌ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ نَهَارٌ، لَيْسَ إِدْرَاكُهُ بِالْإِبْصَارِ وَ لَا عِلْمُهُ بِالْإِخْبَارِ.
سپاس خداوندى را سزاست كه از شباهت داشتن به پديده ها برتر و از تعريف وصف كنندگان والاتر است. با تدبير شگفتى آورش بر همه بينندگان آشكار، و با بزرگى عزّتش، بر همه فكرهاى انديشمندان پنهان است.
داناست، نه آن كه آگاهى او از جايى گرفته شده يا در حال فزونى باشد و يا از كسى فراگيرد، اداره كننده سراسر نظام آفرينش است بى آنكه نيازى به فكر كردن يا انديشه درونى داشته باشد.
خدايى كه تاريكى ها او را پنهان نسازد، و از نورها روشنى نگيرد، شب او را نپوشاند، و روز بر او نمى گذرد، نه بينايى او از راه ديدگان، و نه علم او از راه اطلاعات و اخبار است.
#خطبه۲۱۳
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۱۴
پیامبر شناسی
(وَمِن كلامٍ لَهُ عَليهِ السَلامُ يَصِفُ جَوْهَرَ الرَّسُولِ، وَ يَصِفُ الْعُلَماءَ، وَ يَعِظُ بِالتَّقْوى.)
وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَكَمٌ فَصَلَ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ عِبَادِهٌِ؛ كُلَّمَا نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَيْنِ جَعَلَهُ فِي خَيْرِهِمَا، لَمْ يُسْهِمْ فِيهِ عَاهِرٌ وَ لَا ضَرَبَ فِيهِ فَاجِر. أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَيْرِ أَهْلًا وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً، وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدَ كُلِّ طَاعَةٍ عَوْناً مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ يَقُولُ عَلَى الْأَلْسِنَةِ وَ يُثَبِّتُ [بِهِ] الْأَفْئِدَةَ، فِيهِ كِفَاءٌ لِمُكْتَفٍ وَ شِفَاءٌ لِمُشْتَفٍ.
(از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن از صفات درونى پيامبر صلى الله عليه و آله و اوصاف دانشمندان و اندرز به تقوا سخن مى گويد.)
گواهى مى دهم كه خدا عدل است و دادگر، و دادرسى جدا كننده حق و باطل، و گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده او سرور مخلوقات است. هر گاه آفريدگان را به دو دسته كرد او را در بهترين آنها قرار داد، در خاندان او نه زناكار و نه مردم بدكار است.
آگاه باشيد خداوند براى خوبى ها، مردمى، و براى حق، ستون هاى استوارى، و براى اطاعت، نگهدارنده اى قرار داد. هر گامى كه در اطاعت بر مى داريد، ياورى از طرف خداى سبحان وجود دارد كه زبان ها به نيروى آنها سخن مى گويند، و دل ها با كمك آنها استوارند، براى يارى طلبان ياور، و براى شفا خواهان شفا دهنده اند.
#خطبه۲۱۴
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۱۵
ستایش و نیایش
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُصْبِحْ بِي مَيِّتاً وَ لَا سَقِيماً وَ لَا مَضْرُوباً عَلَى عُرُوقِي بِسُوءٍ؛ وَ لَا مَأْخُوذاً بِأَسْوَإِ عَمَلِي وَ لَا مَقْطُوعاً دَابِرِي وَ لَا مُرْتَدّاً عَنْ دِينِي وَ لَا مُنْكِراً لِرَبِّي وَ لَا مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِيمَانِي وَ لَا مُلْتَبِساً عَقْلِي وَ لَا مُعَذَّباً بِعَذَابِ الْأُمَمِ مِنْ قَبْلِي.
(حضرت، همواره با اين كلمات خدا را مى خواند.)
ستايش ويژه خداوندى است که مرا به صورت مرده و بيمار، وارد بامداد نساخت و به امراض گوناگون و بدمنظر گرفتار نکرد (و آفتى بر رگها و اعضايم وارد ننمود) به کيفر بدترين اعمالم مجازاتم نکرد و مرا بى فرزند قرار نداد، و (نيز حمد و سپاس مخصوص اوست که) مرا مرتد از دين و منکر پروردگارم و متوحش از ايمانم و گرفتار به اختلال در عقلم نکرد، و به عذابهايى که امتهاى پيشين را با آن مجازات نمود، مجازات نکرد.
#حطبه۲۱۵
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۱۶
حقوق متقابل برای همه
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ، وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ؛ [وَ الْحَقُ] فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ، لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ، وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ؛ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ، تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ.
(از سخنرانيهاى امام عليه السّلام در صحراى صفّين است).
پس از ستايش پروردگار، خداوند سبحان، براى من، بر شما به جهت سرپرستى حكومت، حقّى قرار داده، و براى شما همانند حق من، حقّى تعيين فرموده است، پس حق گسترده تر از آن است كه وصفش كنند، ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد حق اگر به سود كسى اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت.
اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است، لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان كرده است، از روى بخشندگى، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.
#خطبه۲۱۶
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۲۱
هشدار از غفلت زدگی ها
(و من كلام له (عليه السلام) قاله بعد تلاوته «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»:)
يَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ، وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ، وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ! لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ أَيَّ مُدَّكِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ. أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ يَفْخَرُونَ؟ أَمْ بِعَدِيدِ الْهَلْكَى يَتَكَاثَرُونَ؟ يَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَكَاتٍ سَكَنَتْ؛ وَ لَأَنْ يَكُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ يَكُونُوا مُفْتَخَراً، وَ لَأَنْ يَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّةٍ أَحْجَى مِنْ أَنْ يَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّةٍ. لَقَدْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ بِأَبْصَارِ الْعَشْوَةِ وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِي غَمْرَةِ جَهَالَةٍ؛ وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصَاتِ تِلْكَ الدِّيَارِ الْخَاوِيَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِيَةِ لَقَالَتْ ذَهَبُوا فِي الْأَرْضِ ضُلَّالًا وَ ذَهَبْتُمْ فِي أَعْقَابِهِمْ جُهَّالًا، تَطَئُونَ فِي هَامِهِمْ وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِي أَجْسَادِهِمْ وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا وَ تَسْكُنُونَ فِيمَا خَرَّبُوا، وَ إِنَّمَا الْأَيَّامُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ بَوَاكٍ وَ نَوَائِحُ عَلَيْكُمْ.
(پس از خواندن آيه 1 سوره تكاثر «افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد» فرمود):
شگفتا! چه هدف و مقصد بسيار دورى و چه زيارت کنندگان غافلى و چه افتخار موهوم و نفرت انگيزى (که بر کنار قبور پيشينيان خود مى آيند و به تعداد آنها بر يکديگر تفاخر مى کنند) آنها به سراغ کسانى رفتند که از دسترسشان دورند (و يک عالم ميان آنها فاصله است) آيا به گورها و محل سقوط اجساد پدرانشان افتخار مى کنند يا با شمارش تعداد مردگان، فزونى مى طلبند؟! گويى آنها مى خواهند اجساد بى جان و بدنهاى بى روح و از کار افتاده را باز گردانند (چه خيال باطل و فکر محالى); ولى اگر آن (اجساد بى جان واستخوانهاى پوسيده) مايه عبرت گردد، سزاوارتر است تا مايه تفاخر شود و اگر با توجّه به وضع آنان اين بازماندگان، به آستانه تواضع و ذلت فرود آيند عاقلانه تر است از اينکه آنها را وسيله سربلندى و عزت خود بدانند. (آرى!) اين به جهت آن است که آنها با چشمان کم نور به مردگان خود نگريستند و در درياى جهل و غرور فرو رفتند، اگر شرح حال آنان را از عرصه هاى ويران شده آن ديار و خانه هاى خالى مى پرسيدند در پاسخ به آنها مى گفتند: آنها در زمين گم شدند (و اجسادشان خاک و پراکنده شد); ولى شما از روى جهل همان مسير آنها را ادامه داديد در حالى که از روى جمجمه هايشان عبور مى کنيد و روى اجسادشان زراعت مى نماييد و از آنچه آنها باقى گذاردند مى خوريد و در خانه هاى آنها که رو به ويرانى مى رود سکونت مى گزينيد (شما بر آنها مى گرييد) در حالى که روزهايى که در ميان شما و آنها قرار دارد بر شما مى گريند و نوحه گرى مى کنند!
#خطبه۲۲۱
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۲۲
ارزش ياد خدا
(و من كلام له (عليه السلام) قاله عند تلاوته «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»:)
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ. وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي [الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ] الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ، يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ.
(به هنگام تلاوت آيه 37 سوره نور، «و صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند، مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن ياد خدا غافل نمى كند»، فرمود):
همانا خداى سبحان و بزرگ، ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايى بشنود، و چشم پس از كم نورى بنگرد، و انسان پس از دشمنى رام گردد.
خداوند كه نعمت هاى او گران قدر است، در دوران هاى مختلف روزگار، و در دوران جدايى از رسالت «تا آمدن پيامبرى پس از پيامبرى ديگر» بندگانى داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مى كرد، و در درون عقلشان با آنان سخن مى گفت. آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوش ها و ديده ها و دل ها بر مى افروختند، روزهاى خدايى را به ياد مى آورند و مردم را از جلال و بزرگى خدا مى ترساندند. آنان نشانه هاى روشن خدا در بيابان هايند، آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مى ستودند، و به رستگارى بشارت مى دادند، و روش آن را كه به جانب چپ يا راست كشانده مى شد، زشت مى شمردند، و از نابودى هشدار مى دادند، همچنان چراغ تاريكى ها، و راهنماى پرتگاه ها بودند.
#خطبه۲۲۲
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۲۳
هشدار از غرور زدگى ها
(و من كلام له (علیه السلام) قاله عند تلاوته «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ»:)
أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّةً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً، لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَةً بِنَفْسِهِ. يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟ أَمَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ، أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِكَ [نَوْمِكَ] يَقَظَةٌ؟ أَمَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ؟ فَلَرُبَّمَا تَرَى الضَّاحِيَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكِي رَحْمَةً لَهُ، فَمَا صَبَّرَكَ عَلَى دَائِكَ وَ جَلَّدَكَ عَلَى مُصَابِكَ وَ عَزَّاكَ عَنِ الْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِكَ، وَ هِيَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكَ؟ وَ كَيْفَ لَا يُوقِظُكَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَةٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ؟ فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِكَ بِعَزِيمَةٍ وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فِي نَاظِرِكَ بِيَقَظَةٍ، وَ كُنْ لِلَّهِ مُطِيعاً وَ بِذِكْرِهِ آنِساً.
(به هنگام تلاوت آيه 6 سوره انفطار، «اى انسان، چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است» فرمود).
برهان گناهكار، نادرست ترين برهان ها است، و عذرش از توجيه هر فريب خورده اى بى اساس تر، و خوشحالى او از عدم آگاهى است. اى انسان چه چيز تو را بر گناه جرأت داده و در برابر پروردگارت مغرور ساخته و بر نابودى خود علاقه مند كرده است؟ آيا بيمارى تو را درمان نيست و خواب زدگى تو بيدارى ندارد؟ چرا آنگونه كه به ديگران رحم مى كنى، به خود رحم نمى كنى؟ چه بسا كسى را در آفتاب سوزان مى بينى بر او سايه مى افكنى يا بيمارى را مى نگرى كه سخت ناتوان است، از روى دلسوزى بر او اشك مى ريزى، امّا چه چيز تو را بر بيمارى خود بى تفاوت كرده و بر مصيبت هاى خود شكيبا و از گريه بر حال خويشتن باز داشته است؟ در حالى كه هيچ چيز براى تو عزيزتر از جانت نيست. چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بيدار نكرده است كه در گناه غوطه ور، و در پنجه قهر الهى مبتلا شده اى؟
پس سستى دل را با استقامت درمان كن، و خواب زدگى چشمانت را با بيدارى از ميان بردار، و اطاعت خدا را بپذير، و با ياد خدا انس گير.
#خطبه۲۲۳
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۲۶
بی وفایی و ناپایداری دنیا
دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ؛ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا يَسْلَمُ نُزَّالُهَا؛ أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ؛ الْعَيْشُ فِيهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ؛ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِيهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ، تَرْمِيهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِيهِمْ بِحِمَامِهَا.
(دنيا) سرايى است که در لابه لاى بلاها و مشکلات پيچيده شده و به غدر و نيرنگ و بى وفايى معروف است: حالاتش يکنواخت نمى ماند و ساکنانش سالم و در امان نيستند. پيوسته اوضاع و حالاتش دگرگون مى شود (به گونه اى که) زندگى در آن نکوهيده و نامطلوب و امنيّت در آن ناياب و معدوم است. اهل دنيا همواره هدف تيرهاى بلا هستند که پى در پى به سوى آنها پرتاب مى کند و با مرگ نابودشان مى سازد.
#خطبه۲۲۶
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۲۷
همه چیز به خواست خدا است.
اللَّهُمَّ إِنَّكَ آنَسُ الْآنِسِينَ لِأَوْلِيَائِكَ وَ أَحْضَرُهُمْ بِالْكِفَايَةِ لِلْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ؛ تُشَاهِدُهُمْ فِي سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَيْهِمْ فِي ضَمَائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ؛ فَأَسْرَارُهُمْ لَكَ مَكْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَيْكَ مَلْهُوفَةٌ؛ إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ، وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَيْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَى الِاسْتِجَارَةِ بِكَ، عِلْماً بِأَنَّ أَزِمَّةَ الْأُمُورِ بِيَدِكَ وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِكَ.
خدايا تو با دوستانت از همه انس گيرنده ترى، و بر طرف كننده نيازهاى توكّل كنندگانى، بر اسرار پنهانشان آگاه، و به آنچه در دل دارند آشنايى، و از ديدگاه هاى آنان با خبر، و رازشان نزد تو آشكار، و دل هايشان در حسرت ديدار تو داغدار است. اگر تنهايى و غربت به وحشتشان اندازد ياد تو آرامشان مى كند، اگر مصيبت ها بر آنان فرود آيد، به تو پناه مى برند، و روى به درگاه تو دارند، زيرا مى دانند كه سر رشته كارها به دست توست، و همه كارها از خواست تو نشأت مى گيرد.
#خطبه۲۲۷
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۳۳
فصاحت و بلاغت اهل بيت عليهم السّلام
(و من كلام له (عليه السلام) بعدَ أن أقدم أحدهم على الكلام فحصر، و هو في فضل أهل البيت)
أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسَانِ، فَلَا يُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ وَ لَا يُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ؛ وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وَ فِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ وَ عَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.
(هنگامى كه «جعدة بن هبيرة» خواهر زاده امام عليه السّلام نتوانست در حضور آن حضرت سخن بگويد فرمود):
آگاه باشيد، همانا زبان، پاره اى از وجود انسان است، اگر آمادگى نداشته باشد، سخن نمى گويد، و به هنگام آمادگى، گفتار او را مهلت نمى دهد، همانا ما اميران سخن مى باشيم، درخت سخن در ما ريشه دوانده، و شاخه هاى آن بر ما سايه افكنده است.(1)
________________________________
(1). اشاره به علم: اوراشن ORATION (علم خطابه و سخنورى).
#خطبه۲۳۳
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۳۸
وصف یاران معاویه(شامیان)
جُفَاةٌ طَغَامٌ وَ عَبِيدٌ أَقْزَامٌ، جُمِعُوا مِنْ كُلِّ أَوْبٍ وَ تُلُقِّطُوا مِنْ كُلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ يَنْبَغِي أَنْ يُفَقَّهَ وَ يُؤَدَّبَ وَ يُعَلَّمَ وَ يُدَرَّبَ وَ يُوَلَّى عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ عَلَى يَدَيْهِ؛ لَيْسُوا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لَا مِنَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ.
آنها افرادى سنگدل، اوباش و بردگانى فرومايه اند که از هر سو گردآورى شده و از گروههاى مختلف و ناهمگون برگرفته شده اند. آنها کسانى هستند که سزاوار است آنان را دين و ادب بياموزند و تعليم و تربيت شوند و ولى و قيّمى براى سرپرستى آنها تعيين گردد دستشان را بگيرند. آنها نه از مهاجرانند، نه از انصار، نه از کسانى که خانه و زندگى خود را در اختيار مهاجران قرار دادند و نه از جان و دل ايمان را پذيرفته اند.
#خطبه۲۳۸
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۳۹
فضائل اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ؛ يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِكَمِ [حُكْمِ] مَنْطِقِهِمْ.
آنها (آل محمّد) مايه حيات علم و دانش و مرگ جهل و نادانى هستند. حلم آنها شما را از علمشان آگاه مى سازد و ظاهرشان از باطنشان و سکوتشان از منطق حکيمانه آنها شما را مطلع مى کند.
#خطبه۲۳۹