⭕️چرخهای خیاطی به جای تنورهای نانوایی| به رنگ دهه شصت
✍️ مهناز کوشکی:
♦️دود سیاهرنگ، نشان از پاتوق زنانه داشت. مسیر دود را دنبال کردم و به کوچههای روستای صَدخَرو رسیدم. صدای سلاموصلوات گوشهایم را نوازش داد.
درِ پاتوق زنان #صدخرو باز بود. از گوشۀ در نگاهی به داخل انداختم. دودی که ما را تا آنجا رسانده بود، آتش تنور بود. خیرالنساء چادر به کمر بسته، زوالههای خمیر را یکی پس از دیگری به تنور میزد. به دنبال صدای خنده، نگاهم به آن طرف حیاط چرخید. رشتههای آش، از روی بند آویزان بود. از لابه لای سفیدی رشتهها، زردی سیب به چشمم خورد. دیگهای مسی با خوشحالی حاج عباس را صدا میزدند تا زودتر کُندهها را روشن کند. عجله داشتند نرمه قندها و سیبها را یکی کنند تا شیشههای مربا پر شود.
بعداز اتمام کتاب #نان_سالهای_جنگ یاد پاتوق زنانه دهه نودی افتادم.
صدای تِقتِق، درون گوشم میچرخید. دنبال صدا را گرفتم و به پاتوق زنانه رسیدم. اینبار چشمانم پارچه دید. پارچهها یکی پس از دیگری تنش را، به سوزن چرخ خیاطی میسپرد. چرخ خیاطی خوشحال بود که بهخاطر #کرونا، از گوشۀ انباری به کارگاه خیاطی آمده. گردوخاک تَنَش را کنار زد و با لبخندی به استقبال پارچهها رفت. صدای خیاطباشی به گوش میرسید. باید خیاطی را به شاگردهای چرخ ندیدهاش یاد میداد. شاگردهای کمسنوسال اما با استعداد، زود یاد گرفتند که #ماسک بدوزند.
این روزها، فرزندان همان زنان دیروز پا به عرصه #جنگ گذاشتند. پاتوق زنان دهه نودی، همرنگ پاتوق زنان #دهه_شصتی شده. زنانی که موقعیتشناس و اولویتشناس هستند. به جای نانِ #سفره_جنگ، لباس رزم برای همشهریان خود دوختند. این بار هم غرب و شرق از این حماسه غافگیر شدند...
🔷 #سفارش_کتاب «نان سالهای جنگ»:
basalam.com/raheyar
✅ @Raheyarpub