eitaa logo
راویان فتح لنجان
563 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
موسسه فرهنگی هنری راویان فتح لنجان ارتباط با ادمین: @Rz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ زیبای شهیدان یاد 🌹شهدا با ذکر صلوات مدیون شهدائیم مؤسسه راویان فتح لنجان https://eitaa.com/raviyanlenjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروز، خدای فردا هم هست ما اولین بار است بندگی می کنیم ولی او بی زمانی است که خدایی می کند اعتماد کن به خدایی اش 🔹موسسه راویان فتح لنجان 🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
💚 صفحه 140 🌸تلاوت روزانه یک صفحه از قران کریم 🙏التماس دعا 🔹موسسه راویان فتح لنجان 🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
💎 ماه مبارک رمضان، با فضائل بی کرانش، رو به اتمام است. 😔 🌿 در این ماه، اگر چه مشمول آمرزش و قرار گرفته باشیم؛ ولیکن در پایان آن، «سرمایه عظیمی» را از دست می دهیم... 👈 یعنی از این به بعد: 📖 تلاوت یک آیه، برابر ؛ 📿 نفَس ‌هایمان، مانند ؛ 😴 و خواب‌هایمان، محسوب نمی شود. 😔 💎 از پیامبر اکرم صَلّی ‌اللّهُ‌ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلّم نقل شده است كه می فرمایند: 🌹 لَوْ یَعلَمُ العَبدُ مَا فى رَمَضانَ لَوَدَّ أنْ یَكونَ رَمضانَ السَّنَةَ🌹 🌷اگر بنده خدا می‌دانست در ماه چیست (چه بركتى وجود دارد) دوست می‌داشت «تمام سال» رمضان باشد.🌷 📚 بحارالانوار، ج ۹۳، ص۳۴۶ 👌 بنابراين از فرصت باقى مانده كمال استفاده را ببريم.
📸 عید دیدنی فرماندهان سپاه نوروز ۱۳۶۲ خوزستان ، شهر شوش تصویر، جمعی از فرماندهان دفاع مقدس را نشان می‌دهد که در منزل یکی از آشنایان محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه) در شهر شوش جمع آمده‌اند. این عکس مربوط به صبح عید نوروز سال۱۳۶۲ و قبل از عملیات والفجر یک می‌باشد که شهیدان ابراهیم همت، مهدی باکری، رضا چراغی، کاظم نجفی‌رستگار و حسن درویش نیز در این میان حضور دارند. 🔷مؤسسه راویان فتح لنجان https://eitaa.com/raviyanlenjan
💚 صفحه 141 🌸تلاوت روزانه یک صفحه از قران کریم 🙏التماس دعا 🔹موسسه راویان فتح لنجان 🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
سحرِ آخر ماه است مدد یا زهرا تو بده رزق شهادت به همه نوکر‌ها..✨🌹
مستحب است میزبان در لحظه خداحافظی مهمان توشه و هدیه‌ای برای مهمان بیاورد و دست خالی او را بدرقه نکند.. 💔 خدایا مارو دست خالی از درگاهت رد نکن:))) 🔹موسسه راویان فتح لنجان 🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
امشب این العفوها بوی جدایی می دهد الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می شوم 🔹موسسه راویان فتح لنجان 🔹https://eitaa.com/raviyanlenjan
🌍 تحلیل روزنامه صهیونیستی از انفعال غرب در برابر رشد اندیشه اسلام 🔹روزنامه معاریو: جهاد یک مفهوم اساسی در اسلام است که جهان غرب آن را نفهمیده است. برخلاف ادیان دیگر، اسلام تنها یک دین شخصی نیست، بلکه یک دین اجتماعی و دارای سیاست است. جهاد دستور جمعی است و همه امت اسلام وظیفه دارند مشارکت کنند. شریعت اسلامی کاری به اعتقاد فردی ندارد، اما می‌خواهد از اعمال شریعت اسلامی مطمئن بشود. 🔹رسیدن به این هدف محدوده زمانی ندارد. برخلاف جهان غرب که زمان تعیین می‌کند و دنبال اقدامات سریع است، اسلام بسیار صبورتر است. غرب نباید دیگر اسلام را صرفاً یک تهدید نظامی بداند. باید کارشناسانی تربیت کنیم که اسلام را بفهمند. باید سیاست‌های مهاجرتی را توسعه بدهیم تا مسلمانانی که به غرب مهاجرت می‌کنند عمیقاً ارزش‌های آن را بپذیرند. 🔹حماس هم هیچ وقت دست از اندیشه خود برای نابودی اسرائیل برنمی‌دارد. ما همیشه دستمان جلوی آنها دراز خواهد بود. ﹏﹏⃟🌻﹏﹏
زینب: 📌آبروی خدا....! بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. ️فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم. وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد. بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا. اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست... آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم. پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا. هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در، آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا. همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم. آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان... مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد. گفتم اینا چیه؟ گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد. آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. کارشان که تمام شد، رفتند. آقا به من فرمود، دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها  همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت. 📚 جام عقیق 👈 حالا شده حکایت ما. یک عمر بر سر سفره خدا نشسته ایم، کافیست یک مرتبه کمی تاخیر شود، سر و صدایمان بلند می شود. کاش همان شأنی که برای مردم قائل هستیم تا آبرویشان را نریزیم، برای خدا هم قائل بودیم و آبروریزی نمی کردیم.