eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
158 ویدیو
9 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا دعاى روز بیست و هفتم 🌙 اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ صَيِّرْ أُمُورِي فِيهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْيُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعَاذِيرِي وَ حُطَّ عَنِّيَ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ يَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِينَ الهی! از تو می‌خواهم تا عالی‌ترین درجه فضیلت شب قدر را روزیم کنی. الهی! وعده «إنّ مع‌العسر یسرا» را باور دارم که همه وعده‌های تو حق است. از تو می‌خواهم تا عبور از سختی به‌سوی گشایش را برایم آسان کنی. الهی! پشیمان از گناهانم به‌سویت آمده‌ام. عذرم را بپذیر. آثار گناه را از وجودم محو کن. الهی! یاریم ده تا در زمره صالحینت قرار گیرم که تو با صالحین رئوف و مهربانی. ~ بیست و هفتم رمضان ۱۴۴۵ ○● @revayat_khane ●○
ا❁﷽❁ا «مسابقه» 🔸️ چند وقتی بود جیغ و داد بچه‌ها از روی مخ رد شده و به داخل آن نفوذ کرده بود! شنیده بودیم با تولد فرزند جدید به قبلی‌ها مسئولیت بدهید تا همراهی‌شان بهتر شود و دلگرمی‌شان به محیط جدید بیشتر. خیر سرمان در حال عمل به همین وظیفه بودیم که جنجال‌ها روی سرمان خراب شد. پوشکشا من میارم... من زودتر شلوارشو در آوردم... من جورابشو میشورم... گفتگو با این جمله ها شروع میشد و ادامه‌اش داد و بیداد بود و حتی زد و خورد! در حال وازدگی از شیوه‌های نوین تربیت بودم که این آیه رخ نمود. «والسّابقونَ السّابقون» 🔸️ میان دعوا آیه را پیش کشیدم. - ماشاءالله چه داداشایی... دارن برا کار خوب باهم مسابقه میدن! بچه‌ها همدیگر را می‌زدند و من با خنده ادامه میدادم. - آفرین، فکرشو نمی‌کردم اینقدرا به کار خوب علاقه‌مند باشید! بچه‌ها زیرچشمی نگاه کردند. به منی که این‌بار نه نگاهم خشمگین بود و نه صدایم بلند. خندیدند و ازهم جدا شدند. هر سه خندیدیم... 🔸️ آیه را با ماژیک روی کاغذ نوشتم و برایشان خواندم. «والسّابقونَ السّابقون» کاغذ را چسباندیم جلوی چشم. دعواهای مسئولیت پذیرانه تبدیل به بازی شده بود... ✍️ ○● @revayat_khane ●○
ا❁﷽❁ا دعاى روز بیست و هشتم 🌙 اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَكْرِمْنِي فِيهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَ قَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسَائِلِ يَا مَنْ لاَ يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ الهی! تو با مهربانیت نوافل را به ما عطا کردی تا با کمک آن‌ها به تو تقرب پیدا کنیم. از تو می‌خواهم تا بهره‌ام از نوافل را فراوان گردانی. الهی! از تو می‌خواهم اکرامم کنی با آماده‌ساختنم برای مسائلی که فردای قیامت از آن‌ها سوال می‌شود. الهی! از تو می‌خواهم تا ازبین همه اسباب، آن‌چه مرا به‌‌ تو نزدیک می‌کند، برایم فراهم کنی. الهی! به درگاهت رو آورده‌ام که سماجت و اصرار درخواست بندگانت، تو را مشغول و خسته نمی‌کند ~ بیست و هشتم رمضان ۱۴۴۵ ○● @revayat_khane ●○
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنان ابراهیم‌وار هجرت کردند و اسماعیل‌گونه سر به قربانگاه سپردند تا انسان به خلیفةاللهی و امامت رسد ... سال‌روز عروج سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی گرامی‌باد. 🌹 🔸️ باشد که همه‌ی ما نویسندگان او را همانند سرمشق مقابل چشمانمان بگذاریم و خالصانه و هنرمندانه در راه اسلام و انقلاب قلم بزنیم. ○● @revayat_khane ●○
🌱 وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد. طلاق | ۳ ~ بیست و هشتم رمضان ۱۴۴۵ ○● @revayat_khane ●○
ا❁﷽❁ا دعاى روز بیست و نهم 🌙 اللَّهُمَّ غَشِّنِي فِيهِ بِالرَّحْمَةِ وَ ارْزُقْنِي فِيهِ التَّوْفِيقَ وَ الْعِصْمَةَ وَ طَهِّرْ قَلْبِي مِنْ غَيَاهِبِ التُّهَمَةِ يَا رَحِيماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ الهی! مرا به لباس رحمتت بپوشان. رحمتی که برخودت واجب کرده‌ای «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ‌ الرَّحْمَةَ» و همه عالم را گرفته. الهی! با امید به این رحمت واسعه‌ات از تو می‌خواهم تا روزیم کنی توفیق استغفار را، تا با جان و روحی سبک از میهمانیت بیرون بیایم. الهی! مقاومت در دوری از گناه را از تو می‌خواهم، تا آن‌چه با رحمتت عطایم کرده‌ای را ازدست ندهم. الهی! از تو می‌خواهم تا قلبم را از هر بیماری که می‌تواند در آن لانه کند،پاک گردانی. از همه تاریکی‌های شک و اوهام باطل. الهی! مرا در زمره بندگان مومنت قرارده که تو رحیمی بر اهل ایمان. ~ بیست و نهم رمضان ۱۴۴۵ ○● @revayat_khane ●○
🎂 🗓 🧕زینب عطایی 📿بعضی آدم‌ها به نخ تسبیح می‌مانند؛ محکم و باقدرت دانه‌های زیبای تسبیح را به هم وصل می‌کنند درحالیکه که خودشان دیده نمی‌شوند. زینب عطایی از این دسته آدم‌هاست. از آن‌هایی که تا یادمان می‌آید نقش ویژه‌ای در پیونددادن رفقا و بخصوص رفقای نویسنده‌اش داشته است. او از آنهایی است که از ازل در روایتخانه بوده و اتفاقاً نقش پررنگی هم داشته است. از زمان حدیث راه عشق و پی‌ریزی پایه‌های روایتخانه بگیر تا قلمستان و گسترده‌شدن فضای نویسندگان تا ساختمان رشحه و جبهه فرهنگی و تثبیت پایه‌های روایتخانه. اصلاً پیشنهاد تشکیل کلاس‌های نویسندگی در خیابان رشحه را او داده بود؛ به بهانه جمع‌شدن بچه‌ها و دورهمی. اگر همت و اراده او نبود، شاید کتاب‌های چهارده خورشید و یک آفتاب هیچ‌وقت منتشر نمی‌شد چرا که روز موقع ویرایش، هارد سوخت و او مجبور شد از روی نسخه اولیه‌ای که روی کامپیوتر خانه‌اش بود، دوباره از اول شروع کند. زینب عطایی بامرام است. هنوز هم دوروبر آدمها را دارد و هربار به بهانه آش دوست و آشنا را در خانه‌اش دور هم جمع می‌کند. بامرام است که در تمام این سال‌ها، از وقتی روایتخانه‌ای هنوز نبود تا همین حالا، علیرغم همه چالشها و مشکلات، هنوز هم پای کار روایتخانه مانده است. 📚آثار: آفتاب بر نی پیش مرگ ققنوس عطشان وقت اضافه شقایق عاشق جنگی که تمام نشد جانا جنگ مال خودت فر ایمان از فریمان و... ○● @revayat_khane ●○
جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید هِلال عید در ابرویِ یار باید دید 👤 🗓، ۱ شوال 🌸عيد سعيد فطر مبارك ○● @revayat_khane ●○
[سلام به بچه‌های مظلوم، اما قوّی غزه من هم مثل شما یک بچه هستم، من برای شما ناراحت هستم. اما هر کمکی که از دست من برمی‌‌آید برایتان انجام می‌دهم و کمکی که فعلا ازدست من برمی‌آید این است که کالاهای اسرائیلی را نمی‌خرم تا پول آن به دست اسرائیل نرسد و نتواند بمب و موشک بخرد، مثل:KitKat, Pepsi, Nescafe ,M&M] 💌 ابراز همدردی با کودکان فلسطینی و تحریم کالاهای اسرائ⚠️یلی به سبک یک 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
⁉️ 🖋 📚 خواندن را جدی بگیرید! جدی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی! 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
🦋 عزیزی برامون از مواجهه‌‌شون با کتاب «عکس‌های گمشده» گفتن 😎 ✨✉️ شما هم اگر اثری از اهالی روایتخانه خوندید، خوشحال میشیم نظراتتون رو با ما درمیون بذارید... 👉@revayat_khaneh 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○