آبـےعزیزمن ؛
آبـےعزیزمن ؛
بیمار ِ اتاق ۷۴ : نوشت : من شروع کردم به خوندن و اون گوشاشو گرفت .
بیمار ِ اتاق ۸۰ : من فکر میکردم بدون او هم میشود تا زمانی که باز حضورش را حس کردم .