💠
هنر حقیقی در نگاه دینی
🔻 اگر انسان شده ابدی، از ‌آثار ابدی چیزی را در كارگاه خیالش می‌ آورد و این را می ‌پروراند، بعد خروجیش هم می ‌شود جمال محسوس. 🎨 اینجا جای هنر است! وگرنه آن «بازی» است… واقعاً هنرمندان ما حیف است كه كلمه بازیگر روی خودشان بگذارند؛ مگر اینكه خدایی ناكرده بازی بكنند. 🔹 اگر كسی خواست مثلاً جریانی كه برای وجود مبارک حضرت امیر(ع) در غزوه خندق پیش آمد عرضه كند: در جنگ خندق، «عمرو بن عبدود» از لبه خندق پرید این طرف و با حضرت امیر درگیر شد. 📌 مولوی این قصه را نقل می‌كند: وقتی امیرالمؤمنین(ع) او را بر زمین زد، در حساس ‌ترین لحظه از سینه او برخاست! همه تعجب كردند كه: الآن برخاستن چرا؟! ❓ وقتی پرسیدند: چرا برخاستی؟ حضرت فرمود: او لج كرد و عصبانی شد، «او خدو انداخت بر روی علی»؛ من دیدم اگر سر او را جدا كنم، برای عصبانیت خودم است. من كه نمی‌خواهم این كار را بكنم! من «بنده حقم» ✨ و شمشیرم باید «قُربةً إلی‌الله» باشد. 🔹 خب! این می‌شود 🎭 چنین صحنه‌ای را می‌شود هنرمندانه نشان داد. 💥 اما اگر كسی ماجرای صفین و مالك اشتر و دیگران را به خوبی عرضه كند، باز هم این هنر است نه بازی. پس حیف است بگوییم: «بازیگر فلان صحنه فلان شخص بود»… او است، نه بازیگر! 🌟 📚 فلسفه هنر ـ جلسه 2 تاریخ: 1390/11/04 🌐 esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra