هدایت شده از عطرِظهورِمولا
ازشنبه‌تاچهارشنبه روزی مردی، به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. مرد مهمان، از عادت همیشگی کمتر غذا خورد. بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مردِ مهمان به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به جا آورد. پس از آن‌که به خانه رسید، از همسرش طعام خواست. پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه‌ی کافی غذا نخوردی؟ پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم ! پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید. ↙️↙️↙️ @atr_ir