شب بعد از نماز ، ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان شروع به صحبت کرد اول از ازدواج گفت و اینکه کسی شرایط ازدواج داشته باشد و همسر مناسبی پیدا کند باید ازدواج کند در غیر اینصورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد یک ماه از آن قضیه گذشت ابراهیم وقتی واردکوچه شد آخر کوچه چراغانی شده بود لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست . رضایت بخاطر اینکه دوستی شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده و این زوج زندگی‌شان را مدیون برخورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دانند .🌹🍃