|⇦•ای کشته ای که جان... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج میثم‌مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بی بی سلام ماه محرم شروع شد.همین الان یه نگاه به ما بنداز ما دیر رسیدیم. نوکرات،عاشقای پسرت،خیلی قبل تر رزق گریه محرم رو گرفتن.خیلی هاشون فاطمیه،همون شب شام غریبان کار رو تموم کردند.از اون موقع تا الان منتظر محرمند.ما دیر رسیدیم یه نگاه به ما بنداز.به خاطر دل علی یه نگاه به ما بکن؛ما بتونیم برا پسرت گریه کنیم.شب اوله شب حضرت زهراست.بی بی جانم به حق اون لحظه ای که اگه پسرت گودی قتلگاه تمام توانش رو جمع کرد؛روی زانو نشست؛یه نگاهی به سمت خیمه ها انداخت.به حق اون لحظه ای که تمام توانت رو جمع کردی از جا بلند شدی..دنبال حیدر می دوید.بلند شد.دنبال علی می دوید.زبان حال علی این شد.* زهرای من! در وسط کوچه تو را می زدند کاش به جای تو مرا می زدند زهرای من! چرا شده گوشهٔ چشمت کبود؟! به من بگو: مگر علی مرده بود؟! وای من و وای من و وای من میخ در و سینه زهرای من *یه زنی بین در و دیوار صدا زد:"یا ابتاه هکذا یُفعلُ لابنَتِه"همین بانو عصر عاشورا صدا زد:"بنی قتلوک،ذبحوک و من الماء ذبحوک"* میان این همه نوکر به فکر من هم باش منی که از همه جز تو،عجیب، خسته شدم بوی بهشت می وزد از کربلای تو ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو دیوانه وار آمده ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو *یه وقت صدا زد"هل من مُغیث یغاثنا لوجه الله؟! " * در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب وقتی شنید، ناله وا غربتای تو *عصر عاشورا شد"وَ عَزَمَ علی لِقاء قومِه بِمُهجتِه" دیگه خودش اراده میدان کرد.یه نگاه به راست و چپ کرد."و نظراََ یمینا و شمالا"هی نگاه کرد" فَلَم یَره مِن اصحابِه اَحَداََ"هیچ کسی رو ندید.اول صدا زد: "یا مسلمَ بنَ عقیل"مسلم کجایی؟!"یا هانی بن عروه"مسلم که کربلا نبود.مسلم کوفه شهید شد،نهم ذی الحجه.حاج آقامجتبی می فرمود: مسلم ابن عقیل باب الحوائجه پیغمبر فرمود:من عقیل رو دوبار دوست دارم...یکی به خاطر اینکه عقیل رو دوست داشتم.یکی اینکه خدا یه پسری به عقیل میده؛در راه محبت نوه من شهید میشه.آی مسلم آقا صدات کرد.تو کجا صداش کردی آی غریب کربلا؟! آی غریبا! آی بی کسا!نماز عشا رو در مسجد خوند، پشت سرش رو نگاه کرد؛ دید سی نفر باهاشن.آمد آستانه مسجد؛یه نگاه انداخت،دید فقط ده نفر موندن.همچین که پا به آستانه کوچه گذاشت، یه نگاه به عقب انداخت، دید هیچ کسی باهاش نمونده" فَمَشی مُتَلَدِّدا فی اَزِقَّه الکوفه"تنها و سرگردون و حیرون تو این کوچه ها میگشت؛رسید در خونه این بانو،در خونه پیرزن نشست؛طوعه در رو باز کرد.یه مقداری صبر کرد،دید نمیره.صدا زد ای بنده خدا چی میخوای؟ گفت: یه ذره به من آب بده. آب خورد؛همین جور نشست. صدا زد:"یا عبدَ الله اَلَم تَشرَب؟! "مگه آب نخوردی؟"لا، جُلوس علی بابی"درست نیست در خونه من بشینی.بلند شو برو سراغ زن و بچه ات.برو سراغ خانواده ت."ما لی مثلی اهل و لا عشیره"من تو این شهر،کسی رو ندارم. کی هستی؟من مسلم بن عقیلم..* کرم نما و فرود آی که خانه،خانه توست. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net