دشت جنون
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان مفقود‌الاثری که آزاده شد #غلامرضا_قائدی #قسمت_نهم اتاق‌های‌مان مانند سول
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 مفقود‌الاثری که آزاده شد بعثی‌ها رحم و مروت نداشتند، مشروبات الکلی مصرف می‌کردند و هنگامی که از کنارمان می‌گذشتند سیگارشان را با بدن ما خاموش می‌کردند حتی در همان یک ربع هم از آسیب‌های آنها در امان نبودیم. زمانی که اسیر بودیم در 8-9 ماه ابتدائی اسارت‌ از اخبار ایران اطلاعی نداشتیم بعدها یک سری روزنامه به زبان عربی و انگیسی برای‌مان می‌فرستادند که افرادی که به این زبان‌ها مسلط بودند برای ما ترجمه می‌کردند. کسانی که تحصیل کرده بودند و قرآن بلد بودند به دیگران هم آموزش می‌دادند. در دوران اسارت قلم و کاغذ نداشتیم عراقی‌ها پاکت‌های سیگارشان را دور می‌انداختند و ما آنها را به صورت قاچاقی بر می‌داشتیم با یک تکه سیم مانند قدیم‌ها که از قلم و مرکب استفاده می‌کردند بر روی پاکت‌ها می‌نوشتیم. قرآن، مفاتیح و زبان انگلیسی را به این صورت یاد می‌گرفتیم. هرچند در اردوگاه اسیر بودیم اما هم دانشگاه بود، کسی از کسی برتری نداشت و همه در یک سطح بودند. اگر می‌فهمیدند اسیری پاسدار یا بسیجی است از جمع جدایش می‌کردند و به تبعیدگاهی بدتر از تکریت می‌بردند. 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹