دشت جنون
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان مفقود‌الاثری که آزاده شد #غلامرضا_قائدی #قسمت_دوازدهم حدود نیم ساعت الی
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 مفقود‌الاثری که آزاده شد زمانی که اسیر بودم هیچ نامه مکتوبی برای خانواده‌ام ننوشتم زیرا جزو مفقود‌الاثرها بودم حتی صلیب سرخ هم مفقود بودن ما را نمی‌پذیرفت هر آن ممکن بود ما را به رگبار ببندند. بسیاری از اسرا را به رگبار بستند و به شهادت رساندند بدون اینکه کسی متوجه شود. از بین ما 80 نفر اسیری را نکشتند اما بسیاری به دلیل مجروحیت یا بیماری یا بهداشت و کمبود آب و غذای مناسب به شهادت رسیدند. عراقی‌ها پیکر شهدا را از اردوگاه بیرون می‌بردند مانند کیسه‌های سیمان روی هم می‌انداختند، صبح روز بعد شهرداری یا به زبان خودشان بلدیه می‌آمد پیکر شهدا را جمع می‌کرد و می‌برد، حالا این که کجا می‌بردند و با پیکر شهدا چه می‌کردند را نمی‌دانم، ممکن بود با بلدوزر برایشان گور دسته‌جمعی بکنند و همه پیکرها را یک‌جا در یک گودال بریزند یا امکان داشت هر کار غیرانسانی دیگری انجام دهند. 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹