این پل در زمان جنگ برای عبور نیروهای ایرانی از کانال عرایض درست شده بود. (کانال عرایض ،یک آب گرفتگی وسیع بود بین ما وعراقی ها در شلمچه ) ما بچه های واحد اطلاعات عملیات تیپ الغدیر یزد یک سنگر بزرگ داشتیم و در آن مستقر بودیم. یادم هست چون تازه جنگ تمام شده بود، روزها و بخصوص بعد از ظهر ها که گرمای هوا قابل تحمل تر بود، هم نیروهای عراقی و هم ما نیروهای ایرانی میرفتیم بالای خاکریز و همدیگر را تماشا می کردیم . خیلی برای هر دوطرف تازگی داشت. چون در مدت 8 سال جنگ هیچ وقت در روز روشن هیچکدام از نیروهای عراقی و ایرانی جرات نداشتند راست راست رو در روی هم بالای خاکریز راه بروند و همدیگر را تماشا کنند. خلاصه اینکه حالا جنگ تمام شده بود و آتش بس برقرار شده بود. من خیلی دوست داشتیم با عراقی ها عربی صحبت کنم. به کمک یکی از دوستانم که طلبه بود و از بچه های اطلاعات و مستقر در خط بود، دست و پا شکسته با عراقی ها عربی صحبت میکردم.از طرفی اجساد شهدای ما در آنطرف خط عراقی ها روی زمین افتاده بود و خیلی از اجساد کشته های عراقی ها در مناطق عملیاتی ما رها شده بودند. ۲