3⃣ سردار شهید سید حسین علم الهدی فرمانده سپاه هویزه ••• 🔹در اوج پیروزى انقلاب، یکـى از دانـشجویان انقلابى توسط رژیم شـاه دسـتگیر شـد. بـه ســید حــسین گفــتم: فلانــى را دســتگیر کرده.اند؛ فکر می کنـى مب‌توانـد در برابـر شـکنجه‌هـا، مقاومـت کنـد؟ گفـت: قــرآن می‌خواند؟ گفتم: منظورت چیست؟ گفـت: اگـر بـا قـرآن انـس داشـته باشـد، می‌تواند مقاومت کند ! 🔸 حسین را بحدى شکنجه کرده بودند کـه در گوشه مقر بى حـال افتـاده بـود. مـن بـه بهانه اینکه به او آب بدهم، نزدیکش رفتم و گفتم: حسین ماجرا چیست؟ گفت: اسـم من حمید است! صادق فکرى کن کـه فـرار کنیم. یکى از مأمورین از گوشه مرا دید و بلافاصله به سـراغم آمـد. گفـت: تـو مـی‌گفتـى او را نمی‌شناسى؟ گفــتم: ایــن بنــده خــدا دارد از تــشنگى می‌میرد، آمده‌ام به او آب بدهم. ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1