❣
منطقه ی عملیاتی میمک یه تپه ای داشت معروف به تپه شهدا .
پایین این ارتفاعات سمت ایران، یک سری عشایر زندگی می کردند که به نام سیاه چادرنشین معروف بودند.
روز اولی که رفتیم توی منطقه، رفتیم پیش بچه های سیاه چادر. بعد دیدیم چه بچه های با صفا و با معنویت و با حالی بودند.
بابای یکی از این بچه هایی که با ما (بعنوان بلد) میومدند بالا و حتی پای کار هم می اومدند، برگشت گفت که: «من چوپانم ، گوسفند هام را صبح می برم بالای ارتفاعات (که البته مین گذاری بودند ارتفاعات و این هم سعی می کرد که گوسفندهاش به اون سمت نرن و جایی می برد کنار جاده ها که امنیت بود.)
گفت من گوسفندهام رو می برم بالای ارتفاعات و یه منطقه ای پایین ارتفاعات بود که سر سبز بود و در فصل بهار سبز و خوش اب و هواست.
بالای ارتفاع کلا خشکه. اما توی مسیری که گوسفندان من رد میشن، یک تک گل لاله در میاد و من هر وقت توی این سال ها کوچ می کنیم و میام اینجا باز هم همین تک گل رو می بینم در اومده بدون اینکه اطرافش هیچ چیزی سبز بشه.
برای من خیلی سواله و می دونم که شماها این جا عملیات کردید.»
یک نفر گفت می تونی ما رو ببری اونجا؟
گفت بله
راه افتادیم به سمت جایی که اون ادرس داده بود. رسیدیم دیدیم بله اون تک گل که تقریبا پایین سینه کش خاکریزی که توی ارتفاعات زده بودند، وجود داشت.
خب ما قبلا تجربه ش رو داشتیم که معمولا موقع وجود این تک گل ها خبرایی هست.
رفتیم نشستیم کنار گل. همین که دورش رو خالی کردیم دیدیم بله جمجمه هست. این تک گل از داخل این جمجمه که تیر هم خورده بود، روییده بود.
اطراف خاک را خالی کردیم و الحمدلله پیکر شهید رو بیرون آوردیم. اما هر چه گشتیم، هیچ مدرک شناسایی نداشت.
ناگفته نمونه که اون قسمت، مسیر تردد بچه های رزمنده نبود. کلا اون قسمت دست دشمن بود و احتمال این هم که اینجا شهدای دیگر هم باشن هم زیاد بود.
از طرفی هم این فرمانده گردان بنده خدا، ادرسی هم که به ما داده بود توی خاک عراق بود.
حالا این قسمت که پیکر شهید را پیدا کردیم داخل خاک ایران بود.
لباس هاش رو دیدیدم و معلوم بود که شهید ایرانیه و درجه دار ارتش هست. بعد هر چی گشتیم هیچ مدرکی از شهید پیدا نکردیم. خیلی بچه ها افسرده و ناراحت شده بودند که ای بابا اولین شهید این منطقه را پیدا کردیم ولی شهید پلاک و هویتی نداره.
به پیشنهاد یکی از رفقا نشستیم کنار پیکر شهید و زیارت عاشورایی خوندیم. زیارت عاشورا رسید به قسمت پایانی که السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح الذی حلت بفنائک یهو یکی از بچه ها از جاش بلند شد و کنار این شهید نشست .
و شروع کرد لباس رو دوباره گشتن، رسیدیم به قسمت «السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین، یهو این بنده خدا یه صلواتی فرستاد و این یه رسمیه که هویت شهید که پیدا میشه صلوات میفرستن.
صلوات را که فرستاد ما توی قسمت «و علی اصحاب الحسین» بودیم.
دیدیم ایشون یقه ی لباس رو شکافته و پلاک رو داخل اون قرار داده و روش رو دوخته.
بعدها متوجه شدیم که ایشون از نیروهای اطلاعات شناسایی بوده و اومده بخاطر اینکه در صورت اسارت، شناسایی نشه، تمام هویتش رو عقبه گذاشته و فقط همین پلاک رو اینجوری پنهان کرده.
#تخریبچی_جامانده
#حاج_جواد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1