❣
فرمان با عصا
در خط بوديم. مسئول محور، «حاج علی موحد» همراه با برادر «حسن قربانی» به خط آمده بودند تا به نيروها سر بزنند. من بيرون سنگر ايستاده بودم كه با آنها برخورد كردم. حاج علی به من گفت: «فلانی برو داخل سنگر، اينجا در خطر هستی.»
گفتم: «الان می روم.»
ايشان يك عصا همراه داشت. با آن مرا مورد خطاب قرار داده و گفت: «به تو می گويم برو توی سنگر!»
من بالاجبار تصميم گرفتم به داخل سنگر بروم. هنوز چند قدمی داخل سنگر نشده بودم كه پشت سرم يك گلوله به زمين خورد. نگاهی به عقب انداختم، ديدم حاج علی موحدي و حسن قرباني هر دو بر زمين افتاده اند. هردوی آنها در اثر برخورد تركشهای آن گلوله به شهادت رسيده بودند.
راوی: اسماعيل عابدی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣