❣ هر دفعه هر کسی را میدید، به او میگفت: «دعا کن من شهید شوم.» بزرگترین آرزوی او شهادت بود. هر دفعه والدینمان و هر کسی را میدید، از آنها میخواست تا دعا کنند که او شهید شود.
🔹 از زمانی که ماجرای دفاع از حرم و داعش پیش آمد، مرتب به سوریه در رفت و آمد بود. هنگامی که به سوریه میرفت، ما خبردار نمیشدیم و هنگامی که احوال او را از همسر او میپرسیدیم، به ما میگفت همسرم مأموریت رفته است. هرگاه که میخواست برود، این آمادگی را ایجاد میکرد که شاید شهید شود و می گفت که برای من دعا کنید که شهید شوم. مدتهاست که وصیتنامه خود را نوشته است و آماده است. خودش میدانست که شهید میشود.
ما اصلا احسان را نشناختیم. حالا که شهید شده، تازه فهمیدیم او سرهنگ سپاه بوده، تازه فهمیدیم که چه خدماتی ارائه کرده و چه کارهایی انجام داده. هیچ گاه دوست نداشت کسی بداند که چه کار میکند.
برادر من انتخاب شده بود. آنقدر که چهره نورانی داشت. هرگاه به قم میرفت، ابتدا به مزار شهدای مدافع حرم میرفت و آنها را زیارت میکرد و بعد از آن به خانه والدینمان میرفت و به آنها سر میزد.
🔹 هرگاه به زیارت میرفت، به گوشهای میرفت که کسی او را نبیند
هنگامی که به زیارت حضرت معصومه (س) میرفت، دوست داشت که یک خلوت تنهایی داشته باشد و گوشهای میرفت که کسی او را نبیند و دعا میکرد و شهادت میخواست.
🔹 شهیدان مدافع حرم «احسان کربلاییپور» و «مرتضی سعیدنژاد» ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ در سوریه توسط هواپیمای رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند و وداع با پیکر مطهر آنها روز چهارشنبه (۱۸ اسفند) در معراجالشهدای تهران برگزار شد.
@defae_moghadas2
❣