❣
مشق شهادت
ادامه👇
به داخل دسته برگشتم که داریوش کاظمی صدایم کرد و گفت:
رضا بیا کارت دارم؛
به سراغش رفتم و گفت:
من امشب شهید میشوم بیا و ذکری یادم بده تا لحظه شهادت زمزمه کنم!
گفتم:
ای بابا! تو و اسماعیل امشب با هم تبانی کردید؟
گفت:
چطور مگه؟
گفتم:
او هم حرف تو را میزد؛
گفت:
هر ذکری به او گفتی به من هم بگو!
همان ذکر امام حسین (ع)را برایش گفتم:
خوشحال شد و به میان دسته برگشتیم؛
عملیات شروع شد، درگیری شدید بود، تیربار دشمن بر ما باریدن گرفت، تیری بر قلب داریوش نشست و در بغلم افتاد، او را بر زمین خواباندم؛
شروع کرد به زمزمه ذکر امام حسین (ع)
الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين!
چشمانش را بست و آسمانی شد!
در بین راه شنیدم که اسماعیل هم آسمانی شده است و حتماً او هم آخرین کلامش ذکر امام حسین (ع) بوده است.
مانده بودم اینها در کدامین مدرسه مشق شهادت کرده بودند که این چنین بیپروا آن را در آغوش کشیدند!!
✍ رضا زکیپور
@defae_moghadas2
❣