❣سر شب بود که گردان ما به خط شلمچه وارد شد و پشت دژ مستقر شد. گردان را که مستقر کردم به سنگر تاکتیکی در خط رفتم. دیدم محمد به نماز ایستاده است. نگاهی به ساعت کردم. نزدیک ساعت 8 شب بود. مطمئن بودم نماز مغرب و عشاء را خوانده است. برگشتم. گویی صدایم را شنیده بود، صدایم زد. گفتم: محمد، این چه نمازیه؟ با نگاه محجوبش گفت: شاید امشب، درگیر و دار عملیات، نافله شبم قضا شد! فهمیدم نافله شب را پیش پیش می خواند. راوی: محسن کشاورز @defae_moghadas2