❣یادی از سردار شهید سید عبدالرسول سجادیان
🌹زنی گریه کنان به مسجد آمد. مرتب با فریاد می گفت: مسلمان ها، شوهرم من و بچه هایم را کتک می زند به فریادم برسید!
سید تا صدای استغاثه زن را شنید، از جا پرید و گفت: بریم ببینیم مشکل این زن چیست.
این زن با دو پسربچه یتیم، با این مرد ازدواج کرده بود.خبرش را داشتیم که این زن و شوهر مرتب با هم دعوا دارند و آن مرد، زن و دو پسرش را کتک می زند.
سید با آن زن به خانه آنها رفت. به صحبت های دو طرف گوش داده و با زبان احترام آنها را آشتی داده بود، البته طوری برخورد کرده بود که دیگر آن مرد جرأت زدن زن و بچه اش را نداشت.
بعد از این جریان، آن زن، دو پسرش را به مسجد و پیش سید رسول می فرستاد که هر دو از بچه های فعال مسجد و گروه مقاومت شدند.
راوی: رسول غفاری
#خاطرات_شهدای_فارس
#شهید_سید_عبدالرسول_سجادیان
@defae_moghadas2
❣