❣مقتل عشق 🏴 در ماه‌های محرم مجلس عزاداری در مسجد بغدادی برپا می‌شد؛ پدر مراسم عزاداری امام حسین را خیلی دوست داشت و همیشه بانی برپایی این مراسم‌ها بود؛ گاهی از کویت با خودش شربت ویمتو و قهوه می‌آورد و به عزاداران شربت و قهوه می‌داد که برای خیلی از مردم نوشیدنی‌های جدیدی بود. پدر در یکی از سفرهایش یک دستگاه ضبط صوت آورده بود. چند تا از مداح‌های هیئت را جمع کرد و از آن‌ها خواست مداحی و روضه‌خوانی کنند. صدای آن‌ها را ضبط کرد، شب‌ها قبل از مراسم هیئت، ‌پدر این صدای مداحی را پخش می‌کرد تا مردم برای مراسم جمع شوند. پدر هر روز حدود پنج ریال به ما پول ‌توجیبی می‌داد؛ عباس مدتی پول‌های روزانه‌اش را جمع کرد؛ کنجکاو شده بودم با این پول می‌خواهد چه چیزی بخرد؛ بالاخره روزی با یک متر پارچة سبز به خانه آمد؛ فهمیدم آن را با پول‌های روزانه‌اش خریده است. روی پارچه با خط کودکانه خودش نوشت: یا ابوالفضل‌العباس! شب‌هایی که هیئت، مراسم داشت، عباس این پرچم را با خودش می‌برد و انتهای هیئت، جایی که بچه‌ها دنبال هیئت بودند، حرکت می‌کرد و پرچمش را تکان می‌داد. راوی برادر شهید از کتاب شبیه افسانه ها 🌹🌷🏴 هدیه به امیر خلبان، شهید عباس دوران صلوات @defae_moghadas2