❣«شهید علی بهزادی» در عملیات کربلای 4 جراحت شدیدی پیدا کرده بود.
جراحت سر «اقا علی» در حدی بود که می بایست 8 ماه تا یک سال را استراحت کند. اما به محض اطلاع از عملیات کربلای 5 که حدود ده روز بعد از عملیات کربلای 4 برای غافگیری دشمن بعثی آغاز شده بود به پادگان کرخه آمد تا کنار بچه های گردان باشد. «سید مجید شاه حسینی» از فرماندهان گردان کربلا می گوید: "«شهید علی بهزادی» فرمانده گروهان نجف اشرف بود و ما از بچگی با یکدیگر دوست بودیم، با وجود زخم شدید سرش طاقت نیاورد و آمده بود تا در عملیات کربلای 5 شرکت کند، حتی داروهای خود را هم نیاورده بود. اصرار شدیدش باعث شد که من به او اجازه حضور در جبهه را بدهم. چرا که نمی توانستم جلوی او را بگیرم و فقط شرط کردم مراقب خودش باشد و داروهای خود را نیز بیاورد و او نیز قبول کرد، او صدای دلنشینی داشت و همیشه دعاهای گردان کربلا را می خواند."
قبل از عملیات کربلای4 بود که مجروح شدم و درخانه بودم. شهید بهزادی با2 و3 تا از بچه های دیگر آمدند منزل پیش من. بعد با همان حالت که من را مجروح و در رختخواب دیدند، خیلی اصرار داشتند که بیایم برای عملیات. می گفتم: بابا من این وضعیت را دارم. ولی می گفت: نه. سعی کن برای عملیات بیایی. و بعد مجروحیتم را که برایش گفتم: دیدم که اشک درچشمانش حلقه زد. (برای من خیلی عجیب بود) به او گفتم: چی شده است علی؟ چرا گریه می کنی؟ چرا بغض کردی ؟ گفت :از این ناراحتم که برای عملیات با ما نیستی! حالا من نمی دانم علتش چه بود؟! ولی من احساس کردم که دوست داشت موقعی که شهید می شود،یک تعداد از بچه ها هم با او باشند.
@defae_moghadas2
❣