❣
سربند یازهرا
ادامه👇
از یکی دیگه پرسیدم.
- تو هم دنبال سربند یا زهرا میگردی؟
- آره ولی هرچی میگردم نیست. انگاری همهشو بردند.
- تو چرا سربند یا زهرا میخوای؟ یکی بردار برو چه فرقی میکنه؟
- میخوام روز قیامت موقعی که وارد بهشت میشم حضرت محمد(ص) منو با پیشونی بند یازهرا ببینه و به احترام حضرت زهرا منو همسایه خودش قرار بده. توی وصیت نامهام هم نوشتم که مرا با سربند یا زهرا به خاک بسپارید.
اشکم سرازیر شده بود. گفتم خدایا اینها در چه عالمی سیر میکنند و من اندر خم یک کوچهام از یکی دیگری پرسیدم.
- تو چرا دنبال سربند یا زهرا هستی؟
- میخوام موقعی که شهید شدم امام حسین به احترام نام مادرش سر من را هم به دامن بگیره و در دامن او جان بدم.
دیگری میگفت وقتی سربند یا زهرا روی سرم هست، از هیچی نمیترسم. از هرکدام میپرسیدم یک چیزی جوابم میداد. اما وقتی از یکی از آنها پرسیدم تو چرا دنبال سربند یا زهرا میگردی جوابی داد که جگرم را آتش زد و نتوانستم تحمل کنم. سرش را روی شانهام گذاشتم و های های گریه کردم. او گفت:
- می خوام اگه خدا خواست شهادت را نصیبم کنه سربند یا زهرا را روی سرم ببینه و منو با پهلوی شکافته شده بسوی خودش ببره. میخوام شهادتم مثل حضرت زهرا باشه و جنازم هم مفقود بشه.
به یاد زمزمههای شهید تورجی زاده افتادم و با خودم بلند بلند زمزمه کردم:
"در بین آن دیوار و در، زهرا صدا می زد پدر. زهرای من زهرای من. دنبال حیدر میدوید، از پهلویش خون می چکید. زهرای من زهرای من."
همه با هم بلند بلند گریه میکردیم و اشک میریختیم. بقیه بچهها هم که صدای ما را شنیدند به ما ملحق شدند. آنها هم با ما هم ناله شدند. انگاری مجلس عزای حضرت زهرا برپا شده بود. عجب شور و حالی شده بود، به آنها گفتم:
- بچه ها دنبالش نگردین. اونا پیش منه. اما به شرطی اونا رو به شما میدم.
- باشه هر شرطی بگی قبوله.
- شرطم اینه که خودم اونا رو سرتون میبندم. شما هم باید قول بدین روز قیامت وقتی خواستین که وارد بهشت بشین، بگین تا اونی که سربند یا زهرا را روی سر ما بسته وارد بهشت نشه ما وارد نمیشیم.
- باشه قول میدیم.
یکی یکی پیشانی آنها را بوسیدم و سربند یا زهرا را به سرشان بستم. عملیات که شد خیلی دلم میخواست بدانم اونی که میخواست مثل حضرت زهرا شهید شود، چی به سرش آمده. رفتم گشتم دیدم همانطوری که آرزو داشت ترکش پهلویش را شکافته و به شهادت رسیده بود. هر کدامشان را که میدیدم، هنوز سربند زیبای یا زهرا سرشان بود و با لب خندان به شهادت رسیده بودند. انگاری به همه آنچه آرزو داشتند رسیده بودند.
✍حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣