سرتاسر وجود مرا غم فرا گرفت آتش کشید شعله و دور مرا گرفت . شکر خدا که دود به داد علی رسید امکان دیدن رخم از مرتضی گرفت . تا آمدم به خویش در افتاد و میخ در از بین دنده در وسط سینه جا گرفت . برخواستم ز جا به هواخواهی علی بر روی چادرم اثر از جای پا گرفت . نفرین به این زمانه ی بی معرفت چه زود ضرب غلاف جای لب مصطفی گرفت . تا دید بین کوچه علی نیست همرهم راه عبور تنگ مرا بی حیا گرفت . یک ضربه زد دو لاله ی گوشم شکاف خورد نور دو دیدگان مرا بی حیا گرفت . این ضرب دست آمد و پنجاه سال بعد معجر ز موی دختر من کربلا گرفت #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء #فاطمیه_اول🏴 @defae_moghadas2