🌿💢🌿💢🌿 از زمانی که بچه بود فوق العاده صبور و قانع و بی ادعا بود.. صبوری این پسر در همه ی مشکلات و مسائل بود ،هرگز از کسی و یا چیزی شکایت نمی کرد ،و صدای خود رو بر بزرگتر از خود بلند نمیکرد. یا در مقابل مخالفت های دیگران زبان به بی ادبی باز نکرد در مقابل درد هم بسیار آرام و صبور بود. یک بار وقتی که شش سالش بود دندونش درد گرفته بود و بر عکس خیلی از بچه ها که وقتی دندون درد دارند حسابی شلوغ میکنن و بی تابی..، علی هیچی نمی گفت .مادرش میگفت من وقتی فهمیدم علی دندون درد داره که صبح برای نماز بیدار شدم و دیدم علی از اول شب از درد نخوابیده و فقط اشک از چشماش پایین میاد وهیچ صدایی نمیکنه که کسی از خواب بیدار نشه. یا هیچ وقت از دو دست لباس بیشتر نداشت و هرگز با اینکه مشکل مالی هم نداشتند ،از اینکه لباسش وصله داشته باشه ناراحت نبود و خودش پارگی لباسش رو رفو میکرد و میگفت لباسم هنوز قابل استفاده ست و اسرافه که یکی دیگه بگیرم. از انجام کار و کمک به همه ابایی نداشت و با ذهن خلاقی هم که داشت از هر شئ بلااستفاده ای ،یه وسیله ی کارآمد درست میکرد. یک بار که به عنوان همراه بیمار با عموی خود در بیمارستانی در تهران مدتی مونده بود ،وقتی دیده بود بیمارستان با کمبود ویلچر مواجه است ،با سر هم کردن قطعات ویلچرهای خراب و غیر قابل استفاده در انبار بیمارستان، ویلچرهای قابل استفاده درست کرده بود و مجروحین بستری در اونجا رو ، خود ،در فضای سبز به هواخوری می برد. راوی : خواهر شهید حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2 🌿💢🌿💢🌿