🌹➰ 💢شهید محمد شمخانی گردان بلالی اهواز پدر شهيد نقل می کند به خاطر وضعيت جنگی که به شهر حاکم بود خانواده ام را به برده بودم ومن به اهواز برگشتم زيرا فرزندانم در جبهه ها بودند و بايستی از آنان خبر داشته باشم . پدر شهيد می افزايد : «آخرين باری که محمد به ديدار من آمد، تنها در خانه بودم. لباسهايم را شست و مرا حمام کرد و شب شام مختصری تهيه کرد و صبح دستم را بوسيد و خداحافظی کرد وگفت دعا کن شهيد شوم .» پدر شهيد می گويد: « روزی که شهيد شده بود، جايی مهمان بودم. وقتی می خواستم ناهار بخورم، غذا در گلويم ماند وخيلی ناراحت شدم. گفتم مرا به خانه برسانيد وقتی به خانه آمدم زنگ زدند و گفتند محمد زخمی شده ودر بيمارستان است. گفتم بگوييد شهيد شده، پس مرا نزد او ببريد. گفتند نمی شود در اتاق عمل است؛ ليکن در آن هنگام هيأتی آمدند وگفتند محمد شهيد شده است. دوستانش گفتند، عراقيها گزارش داده بودند که يک نفر از فرماندهان ايرانی ما را خيلی بازی می دهد، که او را شناسايی کرده و با دوربين مواظب بودند که وقتی وارد شد او را با توپ زدند.»  برای شادی روح امام شهدا و شهدا صلوات @defae_moghadas2 🌹➰