🍂
🔹بسیجیان کوچک
علی ماپار و
بسیجی مسیحی،
حسین شهادت پیشه
🔻حدودا ۲۵ بهمن ماه ۱۳۶۲ بود که سپاه اهواز جهت عملیات خیبر فراخوان داد . بعد از جمع شدن نیروها در سپاه اهواز کاروان را به پادگان مصطفی خمینی( ره ) اندیمشک حرکت دادند .
آخرین روزی که توی پادگان بودیم فرمانده سپاه اهواز برادر عباس صمدی جهت بازدید به اونجا آمدند . آنروز گردان توی محوطه صبحگاه به خط شد و برادر عباس صمدی بعد از کمی صحبت درباره عملیات خیبر که در پیش بود تذکرات لازم را به نیروها دادند .
اون موقع نیروها زیر نظر گردان قدس که فرمانده اش برادر علی رضا اسکندری بود رفت . یک آرم کبوتر و قدس هم روی جیب بچه ها زده شد که بچه ها اون موقع به اون آرم به شوخی می گفتند : آرم کفتر بازی .
بعد از اتمام صحبت های فرمانده عباس صمدی من انتهای گردان ایستاده بودم متوجه شدم جلوی گردان کمی شلوغ است و چند تا از بچه ها دارند جر و بحث و گریه می کنند . رفتم جلو دیدم دو تا از بسیجی های کوچولو که کارت شناسایی شان را برادر عباس صمدی گرفته بود داشتند گریه می کردند .
یکی از اونها علی ماپار بود که با گریه و قلدری کارتش را پس گرفت و خندان سر جایش نشست . نفر دومی یک بسیجی با موهای صاف زرد کمی متمایل به خرمایی بود و شبیه بچه اروپاییها بود .
ایشون هم خیلی گریه می کرد و کارتش را برادر عباس صمدی نمی داد . برادر صمدی به ایشون گفتند : باید برگردی و بری خانه .
این بسیجی کوچولو به برادر صمدی گفت : اگه کارتم را پس ندهید برمی گردم به دین خودم . برادر صمدی همینطور مانده بود که منظور او چیه ؟ با کمی مکث به ایشون گفتند : مگه دین خودت چیه ؟ گفت من مسیحی هستم بخاطر علاقه به بسیجیان و جنگ آمده ام مسلمان شده ام . برادر صمدی با تعجب کارت ایشون را هم پس دادند .
بعدا حسین شهادت پیشه این بسیجی کوچولوی مسیحی در تبلیغات گردان مشغول فعالیت شد .
صبح ها توی گردان بچه ها را با بلند گو برای نماز صبح بیدار می کرد و اذان را هم می گفت . کلا بچه شاد و سر حال و خندانی بود و همه او را دوست داشتند .
حسین برای عملیات خیبر تا خط مقدم جبهه طلائیه آمده بود . ای کاش سپاه او را پیدا می کرد و از ایشون دلجویی و مشکلاتش را حل می کرد .
حسین نام و نام خانوادگی قبلی خود را با نام مستعار حسین شهادت پیشه تغییر داده بود . نام پدر حسین پینو ئل بود و اهل تهران بودند .
علی ماپار هم بعنوان کمک بیسیم چی مشغول خدمت شد . علی بعد ازعملیات کربلا ۵ جایش همانند شهید اسماعیل فرجوانی و شهید علی بهزادی و شهید عبدالله محمدی و شهید صادق نوری برای همیشه در گردان خالی ماند .
علی خیلی با حجب و حیا بود . ایشون وقتی در ماموریت قبلیش در پاسگاه زید مجروح می شود توی بیمارستان وقتی خانم پرستار آمده بود پانسمان ایشون را عوض کند به خاطر نامحرم بودن به ایشون اجازه پانسمان نداده بود .
خداوند هم در این دنیا و هم در آن دنیا حسین شهادت پیشه را خشنود کند و خداوند رحمت کند علی ماپار را و خداوند رحمت کند شهدای گردان قدس و کربلا و نور را .
#برای_شادی روح امام شهدا و شهدا فاتحه مع صلوات 🌷
بهرام یاراحمدی
@defae_moghadas2
🍂