❣
🔻
عنایت ارباب
به زیارت حرم آقا امام رضا رفته بودیم. چند روزی بود که به سر درد شدیدی مبتلا شده بودم و احساس ناراحتی بسیار می کردم. یک شب پسر شهیدم نوراله (علی) را در عالم خواب دیدم. او بین دو آقای بزرگوار و نورانی ایستاده بود. پرسیدم که این دو آقای بزرگوار چه کسانی هستند؟ گفت: اینها پیامبراکرم(صلی علیه واله) و امام رضا(علیه السلام) هستند. سپس او از من پرسید: پدر جان! چرا ناراحتی؟
گفتم: پسرم! سردرد شدیدی دارم. او نگاهی به آن دو معصوم بزرگوار کرد و سپس رو به من کرد و گفت: پدر! دوای درد تو پیش ماست. وقتی به بهبهان رفتی نزد فلان کس به این نشانی برو. دو عدد قرص از او بگیر و بخور، انشاءاله خوب می شوی. بعد از دیدن این خواب وقتی به بهبهان برگشتم به آن نشانی و نزد آن فرد رفتم. برای او ماجرای خواب خود را تعریف کردم. او نیز مرا به فردای آن روز حواله داد. روز بعد وقتی مجدداً نزد آن شخص رفتم به من گفت: دو قرص به تو می دهم. آنها را بخور. آنها را گرفتم و خوردم و چند ساعتی طول نکشید که سردردم به کلی از بین رفت و از آن روز به بعد، دیگر به سردرد مبتلا نشدم.🌸راوی:پدرشهید🌸
@defae_moghadas2
❣