❣ تو رختخوابم ولی خوابم نمیبره .................. 33سال پیش عراق .... فاو ........ گروهان ذوالفقار (بچه های آغاجاری) دو قسمت شده بوديم... من همراه رحمن خدری ، غلام امانی ، محمد فارسیمدان و .........در جایی مستقر شدیم برای جلوگیری از تک احتمالی عراقی ها .... گروه دیگر برای حمله به یکی از مواضع عراقی ها با هدف همراهی نیروهای اصفهانی از سمتی دیگر از ما جدا شدند و ما از اونها خبر نداشتیم ...... برادرم (فرزاد) هم همراهشان بود .... باران شدید ، صداهای متوالی انفجار، تاریکی مطلق .... ادامه 👇 👇 👇 🍂