یادادشتی از برادر حسین محمدیان اخوی سردار شهید عبدالله محمدیان در خصوص خاطره "خواب شهادت " 🔸🔶🔸🔹🔷🔹🔸🔶🔸 سلام علیکم دیدم آقا مهدی کرباسی که دلم برای دیدنش بسیار تنگ شده ، خاطره ای را از شهید عزیز علیرضا سالمی بیان کرد که بسیار تکان دهنده است. خودم کاملا بیاد دارم که در مرحله اول استقرار در منطقه شرهانی در یک خط مستقیم طولانی، گردان مستقر بود. در سنگر نسبتا بزرگی نشسته بودیم. شهید علیرضا و چند نفر دیگر در ساعت حدودا ده صبح خوابیده بودند و پاها به طرف درب سنگر بود. یکمرتبه گمان می کنم عزیز ما سید مجید آمد داخل و رفت به طرف علیرضا که بیدار شو می خوایم بریم شناسایی. علیرضا با همان شیطانی و لبخند همیشگی و خواب آلود روبری سید نشست و گفت همین را داشتم خواب می دیدم.!!! رفقا راستی این چه پدیده ای است؟ آیا علیرضا پیش از جنگ ویژه گی خاصی داشت؟ با بقیه فرقی داشت؟ یا مثل بعضی گزارش های تصنعی و غیر واقعی که برخی در باره شهدا مطرح می کنند، پیش از شهادت از نظر تربیتی و خانوادگی ویژه بود؟ یکروز گزارشگری آمد با اصرار که می خواهم خاطراتی از شهید عبدالله ضبط کنم و چنین و چنان کنم. بالاخره پذیرفتم. دیدم می پرسد قبل از تولدش مادرش چه می کرد؟ در ایام جنینی و بعد در موقع شیر دادن، مادرش وضو می گرفت و قرآن می خواند؟ همینطور از این چیزها نوشته بود و با آب و تاب می پرسید. حالم می خواست به هم بخورد. لابد باید می گفتم بله مادرش مریم‌گونه و زهراوار و پدرش و خودش .... گفتم آقا جان این حرفها چیه. امام آمد اولیات را به این مردم یاد داد شهید عبدالله، پسرشیطون و نا آرام را بنده و مخبت و مطیع خدا کرد و شهید علیرضا را و ... بیایید کوشش کنیم و نگذاریم آب زلال امام، جنگ، انقلاب و دین و حیات طیبه ای که جنگ به برخی داد، آلوده به ریاها و خیالات و ناراستی ها شوند. قدرت دین و علمای ربانی در هر زمان و مکانی کیمیاگری می کند. یادمان نرود که همین جوانان امروز هم، با هر سیمایی و خود ما، می توانیم نمونه ای از این افراد نجات یافته باشیم. البته که ایثار، مراقبه و قطع تعلقات و عبودیت می خواهد. اللهم ارزقنا ارادتمند https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1