❣ پر کار بود و پر انرژی. در کارها جدی و شوخی حواسش به خودش بود و نمیگذاشت نفسش رها شود.
شوخیهایش هم جنبه تربیت داشت. ما همکار بودیم و میدیدم احترام معلم و دانشآموز را دارد. مسیر منزل ما و ایشان یکی بود. موقعی که تعارفش میکردم میگفت: کار دارم.
میگفتم: کارهای تو تمومی نداره؟
میگفت: لباس شستن، پخت غذا، مطالعه و … اینها مگر تمامی دارند.
یک بار در مدرسه از دست دانشآموزان عصبانی شدم و داد زدم و کنترل اعصابم را ازدست دادم. سرش را آورد نزدیک گوشم و آرام گفت: برادر خیلی داری گرد و خاک میکنی.
نمیدانستم بخندم یا عصبانی باشم. با این حرف حالم دگرگون شد. آدم کنارش احساس می کرد مراقب صالحی دارد. همنشین خوبی بود، حیف که دیگر نیست ولی جایی بهتر از این دنیا است.
راوی : سرافراز کردبان
همکار و همرزم شهید
#شهید_رستم_سواری
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣