✨'قصّہ اسارت'✨ سرش در عملیات والفجر مقدماتی ترکش خورده بود. بی مداوا، او و همراهانش را در شهر های عراق گرداندند. پس از چند روز آنها را به اردوگاه آوردند. وقتی دکتر صلیب سرخ آمد وادارشان کـرد کـه او را تـحت عـمل جراحی قرار دهند. عراقی گفتند:"اگـر عـملش مـوفقیـت آمیز بـاشد بینایی یا شنوایی اش را از دست می‌دهد". آن روز پـزشک صـلیب ســرخ بـالای سـر"خدا کرم" بود و می‌خواست بداند که چـرا آن اسـیر مـجروح، اصـرار دارد کـه طـوری عمل شود که شنوایی‌اش از دست بـرود، امـا به چشـمانش آسـیبی نرسد. خدا کرم گفت:"آرزو دارم پس از اسـارت، یک بـار دیگـر جـمال نورانی امام خمینی را ببینم". اما عمل جراحی او با موفقیت انجام نشد؛ و ... خدا کرم در غـربت دفن شد.