✨'قصّہ اسارت'✨ حاج حنيفه يك پيرمرد عرب خوزستانی بود كه در اوايل جنگ اسير شده بود. مرحوم حاج آقا ابوترابی ميگفت: «با حاح حنيفه در يك سلول بوديم. او زياد نماز ميخواند و با تضرع دعا مي‌كرد. بعثی ها حساس شدند و به او گفتند بعد از نماز چه دعايی می خوانی؟ از جواب امتناع كرد. وقتی اصرار كردند، گفت برای سلامتی امام و نابودی صدام دعا می كنم؛ نتيجه اينكه او را زير شكنجه گرفتند و جيره ‌اندك آب و غذايش را قطع كردند او كه سه روز فشار تشنگی و گرسنگی را تحمل كرده بود، بيهوش شد؛ ولی از گفته خود بر نگشت».