•
✨تڪہاے از ڪتاب^_^
تحمل نداشتم، حسن را صدا زدم: حسن! نمیتونم تحمل کنم! بدجوری خوابم میآد!» جملهام تمام نشده بود که سیلی دیگری مرا بیدار نگه داشت. چشم باز کردم. اما انگار میخواستم به سیلی حسن بیتوجه باشم و دوباره بخوابم. محمد! صدامو میشنوی؟» صدای حسن را میشنیدم...
#معرفے_کتاب
#پلاڪ
🌱_•
@eshgss110
____