در این خانه عاشق می‌شوید؛ خانه سیمین و جلال 🔹پنجره‌هایش آن‌قدر بلند است که انگار خورشید، سرزده، توی خانه دویده. درخت‌هایش پرشاخه است و حوضش آبی. یک پارچه خانه‌، پر از شور و عشق است و محبت. 🔹فرق بین سیمین و جلال، به ظاهر، از زمین بود تا آسمان. سیمین خواهرزاده یکی از درباریان پهلوی بود و به قول خود جلال، مکشوفه؛ یعنی با سر و موی باز. ولی جلال، در خانواده‌ای مذهبی و سنتی زندگی می‌کرد که پدرش باورش نمی‌شد پسرش یک روزی بخواهد یک همچنین دختری را به همسری بگیرد. 🔹سیمین و جلال با هم ازدواج کردند و ما شدند و دو سال و شاید کمی کمتر از دو سال، اجاره‌نشین بودند اما بعد از آن، جلال، آستین‌هایش را بالا زد تا برای سیمین‌اش خانه‌ای بسازد که قصر نبود اما به چشم محبوب از قصر هم زیباتر بود؛ 🔹داخل خانه همه چیز همان‌طور که سیمین و جلال با هم چیده بودند سر جایش نشسته. دست‌نخورده و باشکوه و اصیل. وسایل، کهنه شده‌اند اما بوی نا و ماندگی نمی‌دهند؛ انگار همان عشقی که سیمین درباره‌اش می‌گفت، چون روحی در رفت و آمد، همچنان در گوشه به گوشه خانه می‌چرخد... 🔸️گزارش کامل را اینجا بخوانید @Fars_Zendegi