شهیدی که از سیزده سالگی اش، گوشت قربانی را صبح زود به نیازمندان می رساند
🔹فرق است،زمین تا آسمان فرق است بین کسی که گاه گداری دلتنگ می شود با کسی که دلتنگی را زندگی کرده. ما حتی در زمان اوج فتنه و ناامنی زندگیمان را می کنیم، گاه گداری بنا بر هر دلیلی دلتنگ می شویم و بر حسب نیاز،توسل و تضرعی می کنیم و تمام.
🔹بعد،زنی هست که از یک جای عمرش به بعد، به گفته خودش از شدت دلتنگی، لباسهای همسرش را در آغوش می گیرد، گریه می کند و با احمد آقایش حرف می زند تا فقط برای لحظاتی آرام شود.
🔹 گفتگویی داشته ایم با همسر و مادر شهیدی که از سیزده سالگی تا موقع شهادتش، مسئولیت همراهی قصّاب برای انجام قربانی در روز عید قربان در حیاط منزلشان، خواندن دعای قربانی،رساندن گوشت قربانی به دست نیازمندان در همان اول صبح و حتی در نهایت تمیز و مرتب کردن حیاطشان هم بر عهده ایشان بود. در ادامه مادرش برایمان می گوید که چرا بعد از شهادت احمد آقا، دیگر در منزلشان قربانی انجام نشد.
🔸گزارش کامل را از
اینجا بخوانید
@Fars_Zendegi