و اما بابای کاپشن صورتی..
بابا همیشه آراام و صبور است..
بابا، دردهایش را پشت چهره ی صبورش،پنهان می کند.
بابا از درون می شکند، می میرد!! ولی استوار می ماند.
اما بابای صورتی ِ کوچکْ با گوشواره های قلبی، با همه ی باباها فرق دارد.داستان قشنگی دارد.
عده ای عاشق، در مسیری سبز، برای رسیدن بر سرِ مزار عاشقی که شهرت عشقش، همه ی عالم را یکصدا کرده بود، با صدای انفجار، به راز جاودانگی رسیدند.
به مرگِ زیبا.
به قشنگ مردن!!
به شهادت..
بابای کاپشن صورتی، شد نماد صبر و ایمان برای ایران.مثل باباهای کودکانِ غزه!!
آخر مسیر عشق ثابت کرد که پایش بیافتد، مردم ما مثل مردم غزه،اهل صبر و ایمانند..
شهادت خانوادگی هم دلچسب است. روح پرور است!
حتما بابای کاپشن صورتی با روحش، عزیزانش را به آغوش کشیده که می گوید: «جز زیبایی چیزی ندیدم!»
که آرام باشد و بگوید: «مادر وسط بچه ها دفن شود» ..
پدر است و مهربانی هایش.
جاهای خالی ایی که همیشه برایش زیبا می مانند.
چه قشنگ گفت: «حکایت عجیبی ست، حکایت شیعه و دختر و گوشواره!!..»
✍ صدیقه بذرافشان
https://ble.ir/gharareasr
https://eitaa.com/joinchat/645398699C335306905d