« بسم رب المهدی» روایت دیدار نوجوانان پیشران با استاد باقری سلام دوشنبه۲۳ آبان ۱۴۰۱ بود اون روز نرفته بودم مدرسه برای اینکه صبح درس بخونم که عصری که با استاد باقری جلسه داشتیم بتونم برم جلسه. ساعت دو و نیم سر فلکه‌ی بسیج قرار داشتیم که بریم مصلی شهرکرد .منو محدثه حتی ناهار هم نخورده بودیم و لقمه برداشتیم تو راه خوردیم . سوار ماشین خانمی که سید صدایش میزدند شدیم و رفتیم مصلی. وقتی رسیدیم مصلی منتظر شدیم بقیه‌ی بچه ها هم برسن ماشالله چون خانمِ سید در آسمان حرکت میکردند ما زودتر از بقیه رسیدیم . به همراه بقیه بچه ها که فکر کنم دوازده نفر بودیم به یکی از اتاق ها رفتیم. حاج آقا محمدی و استاد باقری تشریف آوردند و حاج آقا فکر کنم رفتن به جلسه‌ی بانوان برسن . آقای باقری اول اسم هامون رو پرسیدند و عرصه ای که انتخاب کردیم و اینکه چه کارهایی انجام دادیم که ماشالله خیلی سرافراااز بودیم و فی الواقع هیچکس هیچ کار بزرگی نکرده بود. بعد استاد کلیت بیانیه رو با یک حدیث از امام علی (ع) برامون شرح دادن : اینکه رحم الله امراء علم من این ،فی این و الی این بعد گفتن برامون که ما واقعا چرا هیچ کاری نمی‌کنیم؟ کی چک سفید امضا داده به ما که انقلاب مون همیشه هست؟ خلاصه که خیلی حرف زدیم الان نمیشه همه رو بگم ولی خیلی اون روز من متاثر شدم چرا واقعا؟ درسته من درس دارم درسته کنکور دارم ولی هفته ای دو ساعت هم نباید برای انقلابمون کاری کنم؟ این شد که پیشنهاد دادم اگر میشه استاد هر هفته برامون مجازی کلاس بزارن و حالا منتظر کلاس هاییم که انشاءالله یه حرکت بزرگی بتونیم بزنیم :) 📧http://eitaa.com/javanan_chb