▫️قسمت ۲۷ فهم من این است🔻 سالهاست که عراقی‌ها عادت کرده‌اند در لحظه زندگی کند. اگر یک عراقی بودی، صبح که از خانه بیرون می‌آمدی، باید حسابش را می‌کردی که شاید گرفتار استخبارات صدام شوی یا سال‌ها بعد، گرفتار تک‌تیرانداز آمریکایی و بعدتر، شاید نفر کنار دستی‌ات، انتحاری داعش باشد. پس اگر شب سالم به خانه رسیدی، یعنی خدا دوستت داشته. ترسیم افق‌های بلند ساده است، اما فرهنگی که این افق پذیری را داشته باشد، تربیت می‌خواهد و حوادث عراق، نگذاشت که این ملت، آرمان‌خواه تربیت شوند. حتی شاید مهمان نوازی‌شان هم از همین باشد... «اگر فردا یکی از ما ناپدید شود پس...؟» «اگر این آخرین شبی‌ باشد که دور هم هستیم پس ...؟» حوزه‌ی نجف، بعد از مشروطه، چشمش ترسید. اگر تدبیر علما در انتقال بخشی از توان حوزه‌ به قم نبود، و اگر خدا امام(ره) را روزی ما نمی‌کرد، افق ما هم تا سال‌ها زنده رسیدنِ به خانه بود. از برکات جمهوری اسلامی، همین افق‌های بلندی‌ست که به مردم داده شده...غر زدن‌ها و فتنه‌ها را نتیجه‌ی همین حیات بخشی و افق گشاییِ انقلاب بدانید. @m_o_hoseini