مُـؤَثِـر
ولی انگار واقعا دیگه نوبتِ دهه هشتادی‌هاس:)
پدرش می‌گفت : " فائزه خیلی دوست داشت مشهد بیاد و بنا بر این بود که بعد از سفرِ کرمان ، با خانواده مشرف شویم خدمتِ امام‌رضا علیه‌السلام. " میشنوی حاجی ..؟ صدای قدم های ۱۳ دی . . آمده است تا دردمان را تازه کند . . آمده است تا داغ دلمان را تازه کند . . آمده است تا نمک به روی زخممان بپاشد . . آمده است تا یادمان بندازد نبودنتان را . . خب آخر ما که هنوز باور نداریم نبودنتان را . . ما هنوز باور نکرده ایم بغضِ سید علی در نمازِ بر سرِ تابوتِ شما را ، ما هنوز باور نکردیم پر کشیدن شهیده‌ی کاپشن صورتی را باور نکردیم رفتنِ فائزه و چندین تن دیگر که در ولادت مادر سادات به شهادت رسیدند . . هنوز باور نکرده ایم آن زیارتگاهِ کوچکِ مُزَیَّن شده به نام شما در گلزار شهدای کرمان را . .