این روزها آمار آدم‌های گیجی که اطرافم چرخ می‌زنند، بالا رفته است. چرایش را نمی‌دانم؛ اما شاید به خاطر سرگیجه‌های اخیر زمین باشد! نمی‌دانم؛ اما این روزها هرلحظه منتظر یک زلزلۀ جدیدم! و بیشتر که فکر می‌کنم، می‌بینم خودم هم سرگیجه گرفته‌ام. واقعاً چه خبر است؟ زندگی‌مان به صفحۀ حوادث تبدیل شده؛ خبرهای ناگوار و تلخ، نقل و نبات محافلمان شده و هرچه می‌خواهی به روی خودت نیاوری، یک اتفاق تازه، آن رویت را بالا می‌آورد. با این‌همه من فکر می‌کنم در این دنیا هیچ‌چیز اتفاقی نیست. گمانم باید کمی عمیق شویم. ما در شبی سرد، گیر کرده‌ایم و آن‌قدر اسیر تاریکی شده‌ایم که یادمان رفته صبحی هم هست که بالأخره می‌آید؛ صبحی پر از نور، پر از عشق، پر از نرگس‌های زرد... . ما یادمان رفته منتظر صبح بمانیم؛ اما صدایی مدام در گوشم جمعه‌ها می‌گوید: «آیا صبح نزدیک نیست؟» اللهم عجل الولیک الفرج @nabkotah110 کانال نکته های ناب