همیشه می‌ترسم اگر خطایی کنم، مرا از خود برانی؛ می‌ترسم به جایی برسم که از چشمت بیفتم؛ می‌ترسم دیگر راهم ندهی! می‌ترسم و این ترس... ترس نمی‌گذارد مهربانیِ تو را آن‌گونه که هستی، ببینم؛ نمی‌گذارد گرمای آغوشت را چنان‌که هست، حس کنم؛ نمی‌گذارد در بی‌کرانیِ دریای دلت رها شوم. می‌ترسم و این ترس، مرا از تو دور نگه می‌دارد. اما مگر مهر تو تمامی دارد؟ تو آخرش هستی! هی نشانم می‌دهی که هرچه کنم و هرچه شوم، باز هستی؛ نه جایی می‌روی، نه مِهرت کم می‌شود. فقط باید بفهمم؛ فقط ببینم همیشه بودنت را در دلم. آن‌وقت خطا هم نمی‌کنم، بی آنکه بترسم. @nabkotah110 کانال نکته های ناب