کربلا خود را مهیا کن که میآید حسین
از جفا خود را مبرا کن که می آید حسین
ذره ذره خاک خود را شستشو کن در فرات
چون حرم آغوش خود وا کن که میآید حسین
همره او هست زینب با زنان و کودکان
خیمه ای از غشق بر پا کن که میآید حسین
او ز مکه تا به اینجا طی منزل کرده است
با قدوم او مدارا کن که می آید حسین
من گمانم در سفر از تشنگی آزرده است
جامی از آب گوارا کن که میآید حسین
شبه پیغمبر علی اکبرش با او بود
دیده را محو تماشا کن که میآید حسین
می کند سقایی این کاروان عباس او
آب را اهدا به سقا کن که میآید حسین
او بود باب مراد و او بود بحر کرم
حاجت خود را تقاضا کن که می آید حسین
کودکی دارد که نازکتر بود از برگ گل
بسترش از برگ گلها کن که میآید حسین