در کنج ضریحت دلم آرام گرفته از دست کریمت لب من جام گرفته این سینه بود خسته ز آلام زمانه بی یاد تو فکرم همه سرسام گرفته در سینه ندارم نفسی جز به نگاهت با ذکر "علی" سینه ام آرام گرفته این دیده ی گریان به طواف رخ ماهت از گرد حریمت نفسی وام گرفته بر گوشه ی ایوان دلم نام تو حک شد از پرتو نامت دلِ من کام گرفته ای کاش که بر لوح دلم حق بنویسد درمانده ی کویش به گدا نام گرفته خوش طینت