دلواپس آرامشی دلچسب
دلواپس پرواز خود بودم
وقتی که دور از این حرم بودم
دلگیر از آغاز خود بودم
هر روزم از دلواپسی پر بود
هر پر زدن دنیایی از غم بود
پیش از رسیدن تا تو ای خورشید
هر لحظهام یک روز مبهم بود
یک روز اما راه من کج شد
سمت تو، سمت باغی از کاشی
گفتم مرا پر کن از آبیها
گفتم تو باید در دلم باشی
ـ
حالا نه آن دلواپسیها هست
نه پر زدنهایی که مبهم بود
نه آن دل آشفته غمگین
نه پر زدنهایی که ماتم بود
حالا در اینجایم، در این خانه
این خانه خوش کرده است حالم را
با تو دلم آرام آرام است
پر کرده عشقت ماه و سالم را
شعر : عباسعلی سپاهی یونسی