از می‌گریختند از دکترها نیز هم طبیب بودند نفس‌های‌شان طبابت می‌کرد من برایت چه بگویم! ... تو البته بی‌عرضه‌ای که به هوای جبهه تن ندادی روحت پشت خاکریز ترم‌ها و تزها کُپ کرد و آخر، موانع الکتریکی دنیا تو را گرفت تا این که دکترا گرفتی نه! دکترا تو را گرفت اما به دکترایت قسم -که بیش از خدا دنبالش دویده‌ای- جنون نداشت روان‌شناس بود البته جنون داشت که نان و پنیرش را هم بعد از همه نیروهایش می‌خورد آن‌ها البته جنون داشتند که نماندند کرسی ریاست بگیرند این چیزها می‌خواست و آن‌ها بودند آن‌ها در حقیقت حق ذوب بودند تو گرفتار نمره و آن‌ها از شهیدنشدن وحشت داشتند تو از مشروط‌شدن آن‌ها می‌ترسیدند خدا قبول‌شان نکند تو دلهره داشتنی واحدهایت را پاس نکنی ... @qoqnoos2