آقای مدیر... بعضی‌ها عصاره‌اند، فشرده‌اند، غلیظ‌‌اند، پرمایه‌اند، جرم حجمی یا همان چگالی بالایی دارند... این‌ها ظرفیت آن را دارند که در جماعت عظیمی حل شوند و به آنان رنگ و طعم و مزه دهند... بودن یک‌نفر از این‌ها برای جماعتی کافی است، نورشان پهنه‌ای را روشن می‌کند... و نبودشان برای جمع کثیری خسران است و تاریکی... حاج از این دسته جماعت بود، همین یک مرد، برای کل آموزش و پرورش کافی بود... غیرت او، دغدغه‌اش، انگیزه‌اش، پایمردی و ایستادگی‌اش بر سر اصول، برای تمام آموزش و پرورش استان کافی بود، این عصاره آن‌قدر غلظت داشت که به‌خصوص آموزش و پرورش سیاست‌زده آن روزگار قزوین را که از هر چه غیرت و شجاعت تهی شده بود، رنگ و مزه‌ای دهد و آبرویی ببخشد... . یادم نمی‌رود اولین اردوی مدرسه را، به گمانم سال ۷۵ بود، هنوز عنوان این‌قدر شیوع پیدا نکرده بود، اصلا بازدید از مناطق جنگی، امر شایعی نبود... مردانگی این مرد مهم‌ترین عامل شکل‌گیری آن سفر شیرین و رویایی بود، یک مینی‌بوس از پسران و یک اتوبوس دختران مدرسه را با مسؤولیت خودت برداری راهی مناطق جنگی جنوب کنی، آن هم در روزگاری که بسیاری از امکانات امروز، در مناطق موجود نبود... . ادامه در نویسه بعدی...