«
نوشتم تا اگر روزی...»
این روزها آنقدر سرشلوغ هستم که دهها سیاهه در مرحله طرح و ایده ماندهاند و برخی نیمه و ناقص، رها... روزهایی که شاید پرتراکمترین اوقات سال جاریام باشند... آنقدر که از فرط بیخوابی، حالت چشمهایم تغییر کرده...
اما نتوانستم این حجم از حماقت را تحمل کنم... گوشه مدرسه باصفای چهارباغ اصفهان، لابهلای نشست رسالات، و در اثنای گفتههای سراسر مهر و حکمت آیتالله مهدوی، این چند خط را نوشتم...
نوشتم و میدانم برایم هزینه خواهد داشت... هزینه خواهد داشت از طرف جماعتی که حتی تاب دعا برای عاقبتبهخیری دیگران را برچسب صورتی و قهوهای و... زدند...
نوشتم تا مبادا با سکوتم، در بابگشتن گردنکشی و قدارهبندی، به جای نقد و گفتوگو، سهیم بوده باشم...
نوشتم تا اگر روزی بیتفاوتی در برابر ظلم ظالم، سکه رایج شد، چیزی از این زر و سیم و سکه در همیان من نباشد...
نوشتم از باب دفاع از مظلوم...
✍️
#رحیم_آبفروش
@qoqnoos2